تفکر، مطالعه و تلاش

تقریبا در آغاز یا حداقل حین هر کار جدی سه کار را لازم می‌دانم: تفکر، مطالعه و تلاش. و سهم هر یک به مقدار کافی پرداخت شود. از میان این سه واژه به غیر از مطالعه، از بقیه همان معنای عمومی آن را مد نظر دارم. در مورد مطالعه منظورم فقط خواندن نیست؛ برای همین هم از کلمه خواندن استفاده نکردم. منظورم هر نحوه‌ای از دریافت تفکرات و دیدگاه‌های دیگران است چه در دوره زمانی خودمان چه زمان‌های دیگر. به نظرم حذف یا کم گذاشتن در هر یک از این‌ها منجر می‌شود که کار ما به نتیجه نرسد و کمتر قابل دفاع باشد. چند مثال می‌زنم تا موضوع روشن‌تر بشود.

برای خود من در برنامه‌نویسی اتفاق افتاده که برنامه را به بهترین روشی که به فکرم رسیده نوشتم. در ادامه تلاش بسیار تا مشکلات استفاده از این روش را حل کنم و در نهایت وقتی به سد محکمی برمی‌خوردم و راه نجاتی نبود، تازه دوباره در مورد روشی که در ابتدا انتخاب کرده بودم تجدید نظر می‌کردم. در حالی که می‌شد به راحتی بعد از انتخاب روش یا قبل آن جستجو و مطالعه کنم و ببینم تجربه دیگرانی را که از مشابه این روش استفاده کرده‌اند. گاهی یک گوگل ساده کافی است تا مشکلات آینده را ببینیم. فکر بدون مطالعه می‌شود همان اختراع دوباره چرخ. اگر فکر می‌کنیم بر شانه‌های دیگران باشد نه تکرار دوباره اشتباهات آن‌ها. اینکه بدون مطالعه بگوییم فکرم به جای بهتری نرسید حتی توجیه خوبی هم نیست.

مثال دوم در مورد تلاش است. احتمالا از پدر مادرها شنیده‌اید که در مورد فرزندشان می‌گویند ما تمام تلاشمان را کردیم اما نشد یا اگر نشد دیگر تقصیر خود اوست، ما وظیفه خود را انجام دادیم. حال اگر از آن‌ها بپرسی شما که این قدر تلاش کرده‌اید در مورد تربیت و آموزش فرزند چقدر مطالعه داشته‌اید؟ پاسخ خواهند داد چند برنامه تلویزیونی و کانال تلگرامی را پیگیری می‌کردم، به توصیه دوستان هم گوش دادم. در حالت بهتر نهایتا دو کتاب تربیتی هم ورق زده باشند. اما همین پدر و مادر برای خرید خانه تا تمامی خانه‌ها را نبینند و بهترین خانه را نسبت به پس‌اندازشان پیدا نکنند راحت نمی‌نشینند. حالا از آن‌ها اگر بپرسی چند مکتب و روش تربیتی وجود دارد. خواهند گفت روش درست یکی‌ست و آن هم روش ماست. تلاش و هزینه بدون همراهی تفکر و مطالعه، آب در هاون کوبیدن است. اگر هم به نتیجه برسد با بیشترین اتلاف منابع رسیده.

این مثال‌ها را زدم تا بگویم که بدون هریک از این سه یا تعادل نداشتن سهم آن‌ها احتما به نتیجه رسیدن مؤثرِ کار، کاهش می‌یابد. همچنین شما نمی‌توانید با گفتن جملاتی مانند «بیش از این در توانم نبود»، «هرچه خواندم یا فکر کردم راهی پیدا نکردم» از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنید.

شاید لازم باشد نقشی هم برای کنجکاوی قرار بدهیم. منظورم از کنجکاوی امتحان راه‌هایی است که فکر نمی‌کنیم بتواند کمکی بکند یا اصلا ارتباطی با مسأله و هدف ما ندارد. اما همین کنجکاوی‌ها گاهی کمک می‌کند از بن‌بست‌ها نجات پیدا کنیم.

1 comment / نظر خود را در زیر وارد کنید

دیدگاهتان را بنویسید