قضیه بیض، چرا شواهد جدید با باورهای قدیمی جمع نمی‌شوند

علی خجالتی و گوشه‌گیر است، همیشه مایل به کمک است ولی به انسان‌ها و دنیای واقعی علاقه‌ای ندارد. به ترتیب و ساختار دادن نیاز داشته و اشتیاق زیاده به جزییات دارد.

کدام گزینه را محتمل‌تر می‌دانید:

  1. علی یک کتابدار است.
  2. علی کشاورز است.

اگر گزینه ۱ را انتخاب کردید، احتمالا پاسختان درست نیست. چرا؟

کتابداری شغل رایجی نیست و اگر قبل از این سوال از ما می‌پرسیدند به ازای هر کتابدار چند کشاورز وجود دارند شاید می‌گفتیم: ۲۰، یعنی به ازای هر ۲۰ کشاورز ۱ کتابدار وجود دارد.

خب حالا اگر قبل توصیف خصوصیات علی از ما می‌پرسیدند علی کتابدار است یا کشاورز چه می‌گفتیم؟ با فرض اینکه باور داریم به ازای هر ۲۰ کشاورز ۱ کتابدار وجود دارد می‌گفتیم احتمال کتابدار بودن علی ۴.۸ درصد است و بنابراین علی احتمالا کشاورز است.

اگر توصیفات ابتدایی از علی را این طور بگیریم که احتمال کتابدار بودن را ۴ برابر کشاورز بودن می‌کند. با در نظر گرفتن نسبت ۱ به ۲۱ در کتابدار بودن تازه احتمال کتابدار بودن را به چیزی حدود ۱۷ درصد می‌رساند.

این یک نوع دام جالبی است که بنا بر ادعای برخی از روان‌شناسان از جمله دنیل کانمن عموم انسان‌ها در آن می‌افتند. گویی بسته به نحوه‌ای که اطلاعات به ما داده می‌شود ما برخی مواقع فرضیات و شواهد جدید را به باور‌های قبلی اضافه نمی‌کنیم و تنها بر مبنای همین شواهد جدید تصمیم می‌گیریم. انگار گاهی باورهای ما تجمیع نمی‌شود.

به این قضیه در احتمال، قضیه بیض می‌گویند من قبلا در مغالطه نرخ پایه تا حدی به آن اشاره کردم. اخیرا با دیدن این ویدئو که قضیه بیض را به خوبی توضیح می‌دهد گفتم به بهانه معرفی این ویدئو باز هم در این باره بنویسم. ویدئو به خوبی قضیه را توضیح می‌دهد. مثال اولیه من هم مثال همین ویدئو بود.

دیدگاهتان را بنویسید