می‌توانیم از خودخواهی فرار کنیم؟

ممکن است که انسان کاری بکند و در آن خودش را در نظر نگیرد؟

می‌توان کاری را فقط برای رضای خدا یا برای عشق انجام داد؟

می‌توانیم از خودخواهی فرار کنیم؟

جواب من به تمامی سوال‌های بالا «نه» است. هر کاری که می‌کنیم، هر احساسی که داریم، یک سر آن خودمان قرار داریم و همین باعث می‌شود نتوانیم خودمان را از آن‌ها به طور کامل جدا کنیم. حتی به نظرم نمی‌توانیم سهم خودمان را کم کنیم. هر کاری انجام می‌دهیم برای خودمان است و خودمان می‌خواهیم که آن را انجام دهیم و بنابراین خودخواهانه است.

پس اگر به کسی می‌گوییم خودخواه منظورمان چیست؟

چگونه مرگ فردی برای فرد یا افراد دیگر می‌تواند خودخواهانه باشد؟

در عشق هم خودخواهی وجود دارد؟

برای چه در پاسخ برخی کارها که خودخواهانه هستند تشکر می‌کنیم؟ برای ما که انجام نداده‌اند.

در مورد منظور ما از صفت خودخواه با در نظر گرفتن موقعیت‌هایی که خودم و بقیه از این صفت استفاده می‌کنند می‌توان گفت اگر خیرخواهی و رنج‌نخواستن(کلمه معادل بهتری پیدا نکردم) در کسی از حدی پایین‌تر باشد به او می‌گوییم خودخواه. اگر من پدر مریضی دارم و بدون مشکل خاصی می‌توانم به او کمک کنم حال بهتری داشته باشد اما نمی‌کنم احتمالا خیلی از اطرافیان خودخواهم بخوانند. چون خواهان خوبی برای پدرم نیستم، به اندازه کافی از مریضی پدرم ناراحت نیستم یا از خوب شدن حالش خوشحال نمی‌شوم که منجر شود بخواهم برای او کاری بکنم. اینجا و کلا موضوع خودخواهی با اخلاق هم ارتباط پیدا می‌کند که چون من هنوز خیلی اخلاق را نمی‌فهمم و به نظر خودم نرسیده‌ام به قسمت‌های اخلاقی نمی‌پردازم.

اما چگونه مرگ فردی برای فرد یا افراد دیگر می‌تواند خودخواهانه باشد؟ در اینجا نوع نگاه فرد به مرگ مهم است. اما می‌توانم چند مثال بزنم. کسی که جانش را برای فردی از دست می‌دهد چون نمی‌توانسته زندگی بدون وی را تحمل کند یا فکر می‌کرده نمی‌تواند بکند، خودخواهانه مرده(به معنای لغوی نه لزوما به معنای منفی). یعنی حتی اینجا هم موضوع اصلی خود اوست. افرادی که برای رضای خدا جان خود را می‌دهند هم دوست دارند رضای خدا را بدست بیاورند که این هم خودخواهانه است.

در مورد عشق خیلی نمی‌دانم، چون تجربه کافی نداشته‌ام. اما به نظرم در اینجا هم خودخواهی وجود دارد از سمت هر دو طرف. اصلا با حذف خودمان از اعمال و احساساتمان، آنها پوچ می‌شوند.

حال که خودخواهی در همه و همه کارها وجود دارد پس چرا تشکر می‌کنیم؟ این هم به نظرم به اخلاق ارتباط پیدا می‌کند، اما دلایلی را که الان در ذهنم می‌گذرد می‌نویسم:

خودمان از سپاسگزاری حس خوبی داریم.

دوست داریم به فرد مقابل با تشکر حس خوبی بدهیم.

تشکر می‌کنیم تا بازهم از این کارها بکند.

با تشکر نشان می‌دهیم طرف واقعا به ما کمکی کرده و به هدفش رسیده.

تشکر می‌کنیم تا حس بدی به او دست ندهد.

تشکر می‌کنیم چون به هر دلیلی پذیرفته یا فکر می‌کنیم باید از کسی که کمکان کرده تشکر کنیم چه خودخواهانه کمک کرده چه نه.

و در تمامی این دلایل هم خودخواهی تشکر کننده دیده می‌شود. تشکر ما هم خودخواهانه است مانند بقیه کارهایمان.

دیدگاهتان را بنویسید