چرا ملت‌ها شکست می‌خورند – نقاط عطف

این روزها مشغول خواندن کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند هستم. نظریه اصلی کتاب این است که علت توسعه و عدم توسعه کشورها مختلف به ساختار نهادهای سیاسی و اقتصادی آن‌ها برمی‌گردد و از بین این دو نهاد هم نهاد سیاسی اهمیت بیشتری دارد. نویسندگان کتاب نهادها را به سه دسته تقسیم می‌کنند.

۱- نهادهای دیکتاتوری
کشورهایی که قدرت در یک فرد جمع شده و او اختیارات گسترده‌ای دارد. بخش اعظمی از ثروت و قدرت در دست یک نفر است.

۲- نهادهای اندک سالار
کشورهایی که قدرت و ثروت در اختیار یک حزب یا گروه خاص قرار دارد.

۳- نهادها فراگیر و کثرت‌گرا
کشورهایی که قدرت و ثروت در آن پخش شده و تا جای ممکن فراگیر میان مردم توزیع شده.

ادعای نویسندگان این است که توسعه پایدار به نهادهایی از نوع سوم نیاز دارد. در تلاش برای کارآمد نشان دادن این نظریه کتاب نظریه‌های دیگر را مطرح کرده و رد می‌کند. سپس تلاش می‌کند که اوضاع کشورها را با توجه به نظریه‌ای که خودش طرح کرده توضیح دهد.

این مقدمه، برداشت و خلاصه‌ای بود که من از سه فصل اول کتاب داشتم. اما فصل چهارم در مورد علت شکل گیری این نهاد‌ها و اینکه چه می‌شود کشور‌هایی که شرایط نزدیک به هم داشتند ظرف ۱۰۰ سال کاملا واگرا می‌شوند. برخی به سمت توسعه، برخی به سوی استثمار.

در این فصل به تفاوت‌ها کوچکی اشاره می‌شود که می‌توانند به همراه برخی شرایط عامل واگرایی بشوند. مثلا در حدود سال ۱۳۴۶ اروپا با شیوع بیماری طاعون مواجه می‌شود، بسیاری از مردم درگیر آن می‌شوند و مقدار قابل توجهی از آن‌ها می‌میرند. این بیماری که روی نیروی کار و موارد دیگر تأثیر می‌گذارد. نتیجه آن اما در کشورهای اروپای غربی توسعه و فراگیری نهادها، و در کشورهای اروپای شرقی استثماری‌تر شدن نهادها است. درست است که تا پیش از شیوع بیماری این کشورها شرایط مشابه داشتند اما تفاوت‌های کوچک آن‌ها زمینه ساز واکنش مختلف به این بیماری شد.

در اواخر قرن ۱۷ نهادهای سیاسی انگلستان به سوی وضعیتی بسیار کثرت‌گراتر نسبت به فرانسه و اسپانیا پیش می‌رفتند اما صد سال پیش تفاوت چشم‌گیری میان این کشورها نبود. هر سه تحت حاکمیت سلطنت مطلقه بودند. همه حاکمان در حال مبارزه با مجامعی از شهروندان بودند که حقوق و نظارت بیش‌تر بر سلطنب می‌خواستند. تفاوت‌های جدی این سه در اواخر قرن ۱۷ از تفاوت‌های اندک صد سال پبش نشأت می‌گرفت. مثلا در انگلستان قدرت پارلمان نسبت به فرانسه و اسپانیا بیشتر بود و این کمک کرد که انگلستان جزو پیشگامان حرکت در مسیر توسعه باشد. پارلمان انگلستان و اسپانیا هر دو بر شیوه مالیات‌ستانی نظارت داشتند، درحالی که مجلس فرانسه این قدرت را نداشت.

اتفاقاتی مانند بیماری طاعون نقاط عطفی هستند که می‌توانند کشورها را در مسیرهای مختلف انداخته و حرکت آن‌ها را تشدید کنند. تفاوت‌های نهادی اندک پاسخ کشورها به این نقاط عطف را شکل می‌دهد. تلاش برای ایجاد اصلاحات کوچک در کنار عوامل دیگر می‌تواند زمینه ساز توسعه بشود، افتادن در ریل توسعه به همراه مراقبت حالت تشدید می‌گیرد و به حرکت کشور سرعت بیشتری می‌دهد. در عین حال نبودن زمینه مساعد و عدم تلاش برای اصلاحات هرچند اندک می‌تواند کشور را در دور باطل استثمار و اندک‌سالاری هرچه بیشتر قرار دهد.

دیدگاهتان را بنویسید