لذت و رضایت از رُمان

تقریبا از بهار سال قبل، از حوالی نوشتن این یادداشت، بیشتر به این دقت می‌کنم که چه می‌شود در پایان خواندن یک رمان از آن راضی هستم یا نیستم. کدام قسمت‌ها برایم جذاب است و کجا کسل کننده می‌شود. چه می‌شود که یک رمان برایم لذت‌بخش می‌شود که نمی‌توانم آن را زمین بگذارم یا نمی‌خواهم زمین بگذارم ولی مجبورم، تا بفهمم چه شده و موضوع را هضم کنم.

دقت می‌کنم تا بلکه بتوانم کتاب‌های بهتری بخوانم نه اینکه به بیشترشان بعد از خواندن در گودریدز امتیاز ۲ یا نهایت ۳ بدهم. تا بعد از خواندن نگویم کاش کتاب را نمی‌خواندم. من معمولا قبل از خواندن کمی در مورد کتاب تحقیق می‌کنم و با واضح‌تر شدن عوامل لذت و رضایت من، شاید انتخاب‌های آینده‌ام هم بهتر شد.

جنبه سرگرمی و تغییر درونی رمان

رمان برای من دو جنبه دارد:

  1. سرگرمی
  2. تغییر درونی

این دو را من در مورد فیلم و سریال و برخی موارد دیگر هم می‌بینم.

ادامه ی مطلب

نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲

نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲

من قصد نداشتم نمایشگاه کتاب بروم یا حتی در این بازه کتابی بخرم؛ به دلایلی که قبلا به بعضی از آن‌ها اشاره کرده‌ام، برخی از آن دلایل هنوز هستند برخی هم دیگر موضوعیت ندارند. بگذریم. اما در نهایت شرایطی پیش آمد که از فردی یک سری کتاب که عکسش را در بالا می‌بینید خریدم. گفتم به این بهانه وبلاگ را به روز کرده، از شرایطی که پیش آمد و در مورد کتاب‌ها بگویم.

ادامه ی مطلب

نابرابری، مردم در سطح درآمدی مختلف چطور مسواک می‌زنند؟

نابرابری، مردم در سطح درآمدی مختلف چطور مسواک می‌زنند؟

کتاب واقع‌بینی (Factfulness) پیشنهاد می‌کند که به دنیا با نگاه درآمدی چهار سطحی نگاه کنیم.

  1. درآمد کمتر از ۲ دلار در روز
  2. بین ۲ تا ۸ دلار در روز
  3. بین ۸ تا ۳۲ دلار در روز
  4. بیش از ۳۲ دلار در روز

به دلیل شرایط ایران و اینکه در ۵ سال اخیر دلار بیش از ۱۰ برابر شده به نظرم تطبیق دادن کمی نکته دارد، ولی از جهتی هم نشان می‌دهد که متوجه بشویم چطور در جمهوری اسلامی به لحاظ حداقل دستمزد ابتدا مردم در این مدل ۴ سطحی درآمدی بالا رفته‌اند و چطور در ۱۰ سال اخیر پایین آمده‌اند.

ادامه ی مطلب

در برابر استبداد – یک قدم جلوتر

در برابر استبداد – یک قدم جلوتر

فرهاد میثمی، معرفی کتاب

دو هفته پیش عکس‌هایی از فرهاد میثمی منتشر شد که شرایط او را بعد از حدود چند ماه اعتصاب غذا نشان می‌داد. خوشبختانه الان که در حال نوشتن این مطلب هستم ایشان آزاد شده. در یکی از عکس‌ها او سه کتاب در دست گرفته بود:

  1. قدرت بی‌قدرتان
  2. در برابر استبداد
  3. راه باریک آزادی

قبلا در یکی از نوشته‌ها دو کتاب اول را پیشنهاد کرده بودم. کتاب‌های دیگری هم در آن نوشته پیشنهاد داده بودم. اینجا دوباره می‌خواهم روی یکی از آن‌ها یعنی مبانی مبارزه خشونت‌پرهیز تأکید کنم. مبانی مبارزه خشونت‌پرهیز توسط خود فرهاد میثمی ترجمه و به رایگان در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است (اینجا می‌توانید دانلود کنید). دلیل تأکیدم هم این است که کتاب را خوانده‌ام و به نظرم کتاب خوبی است و اینکه خود فرهاد میثمی آن را ترجمه کرده یکی از دلایلی که من کتاب را خواندم مترجم آن بود. اگر به نگاه و نوع کنش فرهاد میثمی علاقه‌مند هستید یا برایتان جالب است، در صورتی که قبلا درباره خشونت پرهیزی چیزی نخوانده باشید احتمالا این کتاب برای شما جالب خواهد بود.

ادامه ی مطلب

چرا کتاب‌های داستانی جدید نمی‌خوانم؟

مطلب متمم، اهمیت کتاب‌های قدیمی را می‌خوانم. درباره اهمیت خواندن کتاب‌های غیرداستانی قدیمی است. این درس اما برای من نکته دیگری داشت و آن اینکه چرا کتاب‌های داستانی‌ای که می‌خوانم اکثرا قدیمی هستند.

اگر بخواهم یک دسته بندی زمانی به لحاظ اولین چاپ کتاب بکنم:

  1. کتاب‌های جدید (۷ سال اخیر)
  2. کتاب‌های نسبتا جدید (بیش از ۷ و کمتر از ۳۰ سال اخیر)
  3. کتاب‌های قدیمی (بیشتر از ۳۰ سال)

آمار دقیق نگرفته‌ام، هرچند که با توجه به اینکه کتاب‌هایم را در گودریدز ثبت می‌کنم کار چندان سختی نیست. ولی نگاه کلی‌ای به کتاب‌ها و سال اولین چاپشان انداختم. کتاب‌های غیر داستانی‌ای که خوانده‌ام در هر دسته تعداد قابل توجهی قرار می‌گیرد. اما کتاب‌های داستانی کمی هستند که من کمتر از ۷ سال بعد از چاپ‌شان آن‌ها را خوانده باشم.

ادامه ی مطلب

در بیابان کتاب مفرحِ خوب

به لیست کتاب‌هایی که اخیراً خوانده‌ام در گودریدز نگاه می‌کنم. بیابان. ۱۱ کتاب باید بروم عقب تا برسم به کتابی که به آن ۴ ستاره داده‌ام، «پیر مرد صد ساله‌ای که از پنجره فرار کرد» تازه آن هم چون امتیازدهی گودریدز چیزی آن بین نداشته وگرنه امتیازش در نظرم چیزی در حدود ۳.۵ بود. کتابی مفرح اما خوب نه. آن قدر کتابی که برق از سرم بپراند به تورم نخورده که معیارم جابجا شده. راحت‌تر قبول می‌کنم که فلان کتاب، کتابِ بدی نبوده. سطح انتظارم پایین آمده.

ادامه ی مطلب

سانسور کتاب – فهرست موارد سانسور شده

در ایران به شکل عمیقی سانسور وجود دارد. اینترنت رو که لازم نیست بگم افتضاح هست، تلویزین، مطبوعات، … همه جا سانسور و سانسورچی هست. این قضیه در مورد کتاب هم صدق می‌کند.

سانسور کتاب

در کتاب‌های تألیفی موارد کمی نیستند که یک نویسنده می‌داند در مورد آن نمی‌تواند بنویسد و کتاب چاپ کند، حتی با رعایت آن موارد هم برخی مواقع هنگام صدور مجوز باز درخواست می‌شود که قسمت‌هایی سانسور شود. در مورد ترجمه هم سانسور به صورت جدی حضور دارد. گاهی کلا مجوز ترجمه برای کتابی صادر نمی‌شود. گاهی با اعمال حذفیات و سانسور برخی قسمت‌ها مجوز نشر می‌دهند. گاهی هم مانند مورد کتاب انسان خردمند (همچنان از کتابچی می‌توانید کتاب را بخرید) بعد از اعمال حذفیات و دادن مجوز نشر جلوی چاپ‌های بعدی گرفته می‌شود.

در مورد ترجمه که به صراحت آقای خامنه‌ای هم موافق سانسور هستند. نگاه کنید به کتاب «من و کتاب» از انتشارات سوره مهر. بخش «ظرافت‌هایی برای ترجمه» آنجا به نقل از ایشان گفته می‌شود که:

ادامه ی مطلب

درد تو یا درد من، ماجرای دن آریلی و پرستارش

دن آریلی رو جدا از صحبت‌هایی که اینور اونور ازش خوانده بودم با کتاب Predictably Irrational (به نابخردی‌های پیش‌بینی‌پذیر ترجمه شده فکر کنم) می‌شناسم.

چند هفته پیش بالاخره این سخنرانی را که مدت‌ها پیش دانلود کرده بودم دیدم. کتاب Predictably Irrational در واقعا محصول تحقیق دانشگاهی آریلی هست. چیزی که من از کتاب فهمیدم به طور خلاصه ایده آریلی این هست که انسان‌ها به شکلی قابل پیش‌بینی‌ای غیرمنطقی یا شاید بهتر باشد بگیم نامعقول رفتار می‌کنن. منظور از قابل پیش‌بینی هم این که الگوهای رفتاری نامعقولی وجود دارند که اکثر انسان‌ها از آن پیروی می‌کنند.

ادامه ی مطلب

جز از کل، حس فهمیده شدن

مدتی پیش در حال خواندن کتاب جز از کل، از زبان یکی از شخصیت‌ها (احتمالا مارتین) چیزی با این مضمون خواندم:
هر گاه با کسی ارتباط عاطفی‌ای حس می‌کنم، مرگش را تصور می‌کنم، تا بعدا سرخورده نشوم.

بارها تکرار شده ولی همچنان حسی خوبی دارد و کهنه نمی‌شود، دیدن اینکه کسی به حس، فکر، عملکردی که فکر می‌کنی در اعماق خودت دفن کردی با جزییاتی مشابه و حتی گاهی عینا اشاره کند. جالب‌تر اینکه در مورد کتاب بسیاری اوقات آن فرد فاصله فیزیکی بسیاری از خودت دارد. یادم نیست در چه حال و هوایی بودم ولی حین خواندن کتاب جز از کل شاید ۳-۴ بار این حس به من دست داد.

دقیقا مطمئن نیستم چرا حس خوبی ‌می‌دهد. شاید احساس درک شدن می‌دهد وقتی در حال و هوایی هستی که فکر می‌کنی کمتر توسط اطرافیان فهمیده می‌شوی. اما کتابی می‌خوانی، فیلمی می‌بینی و توجهت جلب می‌شود که کسی حرفت را می‌فهمد. این اشتراک داشتن در یک حس یا فکر، خودش احتمالا نشانه‌ای است از نزدیک بودن مجموعه‌ای از باورها.

شاید گاهی حس بد هم بدهد. از اینکه می‌بینی آنقدرها هم که فکر می‌کردی خاص نیستی. خودم البته بنا بر تجربه و همچنین با مد نظر قرار دادن تعداد آدم‌های مرده، زنده و به دنیا نیامده مدت‌هاست که می‌دانم راه‌های رسیدن به یک باور یا حس بسیار است.

در مورد خود کتاب در گودریدز نوشته‌ام. حال که این مطلب را نوشتم به نظرم بدی نیست برخی جملات آن را دست و پا شکسته و صرفا با هدف انتقال مضمون ترجمه کنم:

اگر بیماری او دلیلی داشت، آن درون‌نگری زیاد از حد بود.

گذشته حقیقتا یک تومور غیر قابل جراحی است که به حال گسترش پیدا می‌کند.

وقتی این‌همه تلاش می‌کنی یک نفر را فراموش کنی، خود این تلاش تبدیل به خاطره می‌شود. بعد باید فراموش کردن را فراموش کنی و خود این هم در خاطر می‌ماند.

ترجمه از من نیست

وقتی پیامبر امام می‌شود

کتاب روشنفکران از پاول جانسون در مورد جنبه دیگر روشنفکران است، اینکه آن‌ها هم گاهی خلاف گفته‌شان، خلاف قواعد ابتدایی اخلاق عمل می‌کنند. البته در کل به نظر من کتاب خوبی نبود. نظرم مفصل‌ترم را اینجا در گودریدز نوشته‌ام. نمی‌دانم ولی به نظرم من Intellectuals که عنوان اصلی کتاب است بیشتر معنی متفکر می‌دهد تا روشنفکر. متفکر و روشنفکر در نگاه من تفاوت دارند.

در بین روشنفکرانی که کتاب دست روی آن‌ها گذاشته بود، اگر به آنچه نویسنده آورده و استنادات اعتماد کنیم، به نظرم(اندازه نگرفتم) دو چیز با تکرار بیشتری عامل اشتباهات آن‌ها شده بود.

اولی زنان، چه به لحاظ باورهایشان در مورد زنان، چه رفتارشان در مقابل زنان، چه تحلیل‌هایشان. بیشترشان در زندگی زناشویی مشکل داشتند و رفتارهای غیر اخلاقی و عقلانی از آن‌ها سر می‌زد. انگار در تحلیل آنچه در روانشان اتفاق می‌افتد لنگ می‌زنند و نمی‌توانند به یک سری باورها و رفتارهای نامتناقض نرسند. در هرس و هماهنگ کردن باورهایی که از رسومات، دین و … می‌آیند و آنچه در واقعیت در روانشان اتفاق می‌افتد گیر می‌کنند. مثلا تولستوی در گیر و دار میان علاقه‌اش به زن‌ها و احکام دین و از آن طرف تعهدی که به خانواده خود داده بود، در نهایت حداقل برای مدتی حکم به شیطان بودن زنان می‌دهد:D.

ادامه ی مطلب