فساد مالی و به هم ریختن محاسبات

مدتی هست که بین حرف‌ها و نوشته‌های روزمره مردم، فساد یک واژه پرتکرار و نسبتا کلیدی شده. و البته این ارزیابی از مشاهدات خود من هست، شاید اشتباه کنم و فساد آن قدرها هم پرتکرار نشده باشد. در هر حال این در آنچه می‌خواهم بگویم تأثیری ندارد.

بگذریم از اینکه درصدی از این فساد، فساد کردن‌ها برای توجیه و بهانه انجام دادن کارهایی است که بدون ایجاد این جو امکانش نیست. در واقع می‌شود دید که با واژه و مفهوم فساد هم برخی فساد می‌کنند.

خوب بود اگر می‌توانستم کمی مفهوم فساد و فساد کردن را دقیق‌تر کنم، اما سواد و فهمش را ندارم، فعلا بگذارید با همین مفهوم دم دستی جلو برویم.

ادامه ی مطلب

بازگشت. از کار، زندگی و حیوانات

بگذارید ببینم از آخرین نوشته چقدر گذشته؛ بله ۴ ماه و ۲۰ روز، فکر می ‌کردم حداکثر ۲ تا ۳ ماه گذشته باشد، تصور می‌کردم در شهریور ماه هم چیزی نوشته باشم که اشتباه می‌کردم.

قرار نبود این طور بشود، مثلا می‌خواستم امسال بیشتر بنویسم که بفرما، تقریبا ۵ ماه است چیزی ننوشته‌ام. حرفی از جبران و این‌ها هم نمی‌خواهم بزنم، فعلا بقط تلاش می‌کنم دوباره یواش یواش شروع کنم. اگر توانستم کمی از این ۵ ماه را جبران کنم، خودتان خواهید دید.

اما بپردازم به اینکه در این ۳ ماه چه گذشت، یک توضیحی به خودم بدهم و طبعا با منتشر کردنش به شما.

ادامه ی مطلب

زیبایی را می‌توان دید؟ چرا؟

زیبایی را می‌توان دید؟ چرا؟

زیبایی دیدنی است یا نه؟ سؤالی است که می‌خواهم در موردش بنویسم، به عنوان فردی که کمتر فکر و مطالعه‌اش در این سمت بوده و از نمودهای مشهور آن مانند نقاشی، موسیقی و … چیزی نمی‌فهمد.

مشاهده من از کاربرد کلمه زیبا و زیبایی و دیگر واژه‌های نزدیک به آن در زبان روزمره می‌گوید این واژه در زمینه‌هایی مانند توصیف یک نقاشی، عکس، منظره، آهنگ، مجسمه، فیلم، تئاتر، ظاهر انسان‌ها و بسیاری از وسایل ساخته شده توسط آن‌ها بیشتر استفاده می‌شود. اگر کمی جلوتر بروم می‌بینم که در شرایط دیگری که گویا در ظاهر با موارد قبلی فاصله قابل توجهی دارد هم به کار می‌رود. مثلا ممکن است به یک نوع سبک فوتبال بازی کردن زیبا گفته شود، گاهی یک عمل انسانی زیبا نامیده می‌شود.

ادامه ی مطلب

مستند ارتباطات مهندسی – ریچارد هاموند

یکی از جالب‌ترین مستندهایی که اخیرا دیده‌ام مستند ارتباطات مهندسی(Engineering Connections) از ریچار هاموند(Richard Hammond) است. قبلا هم مستند معجزه‌های طبیعت(Miracles of Nature) را از او دیده بودم. آن هم جالب بود و از نظر محتوایی مرتبط با همین مستند ارتباطات مهندسی.

این مستند که در ۳ فصل تهیه شده، هر قسمت یکی از برساخته‌های عظیم مهندسی انسان‌ها مانند شاتل فضایی، استادیوم ومبلی، هواپیمای ایرباس A380 و … را مورد بررسی قرار می‌دهد. آنگاه ضمن شرح کلی و اجزای مختلف، از مشکلاتی می‌گوید که با الهام و استفاده از کارهای مهندسی انجام شده در گذشته، حل شده‌اند. در کنار معرفی ارتباط کارهای مهندسی گذشته با وسیله‌ای که در حال بررسی است، ریچارد هاموند آزمایش‌هایی در مقیاس کوچک‌تر انجام می‌دهد تا آن ارتباط و مشکلی که حل شده برای بیننده ملموس‌تر شود.

این ویدئو کلیپ زیر که ۲ دقیقه ابتدایی قسمت سوم از فصل دوم است را ببینید.

ادامه ی مطلب

تفاوت‌ها و اشتراکات نیهیلیسم و ابزوردیسم

من در این وبلاگ از معنای زندگی و پوچی کم ننوشته‌ام و قصد دارم بیشتر هم بنویسم. نهیلیسم و ابزوردیسم دو مفهومی هستند که ارتباط تنگاتنگی با معنای زندگی و پوچی دارند. مصطفی ملکیان در سخنرانی‌ای برای رونمایی از کتاب پرسش‌های کشنده پیرامون این دو مفهوم از ریشه‌ها، اشتراکات و تفاوت‌هایشان صحبت کرده. قصد دارم چکیده‌ای از آن سخنرانی را در نوشته‌ای مستقل اینجا منتشر کنم تا بتوانم در نوشته‌های بعدی راحت‌تر از آن‌ها صحبت کنم.

ابزوردیسم به معنای بی‌منطقی، فراتر از منطق انسانی بودن که در فارسی به پوچ‌انگاری برگدانده شده، چیست؟ آلبرکامو به عنوان فردی که این مفهوم را در غرب ترویج کرد می‌گوید امور جهان عقلانی و معقول نیست. یعنی تبیین عقلانی جهان به بن‌بست می‌رسد چون عقل در نهایت یا به جوابی نمی‌رسد یا به بیش از یک جواب هم‌وزن می‌رسد. اندیشه عمیق به سرانجام نمی‌رسد، یا راهی نداریم یا چند راه بدون ترجیج داریم. در عین حالی که ما چاره‌ای جز عمل کردن نداریم.

ادامه ی مطلب

فکر مهاجرت

مقدمه: این نوشته را حدود ده روز پیش در روزهای آخر سفرم نوشتم.

یک هفته است آمده‌ام ولایت، اول قرار بود چهار پنج روز بمانم. فعلا تا نه روز تمدید شده. بعد از مدتی که کمتر به اینجا سر می‌زدم، سال‌های اخیر بیشتر آمده‌ام. ولی نه مانند این دفعه تنها. با محسن، با هم می‌آمدیم و وقتمان بیشتر به بازی، گردش، صحبت و تفریح می‌گذشت. این بار مطمئن نبودم که تنها چه قدر می‌توانم بمانم. کی حوصله‌ام سر خواهد رفت و هوای تهران می‌کنم.

با توجه به برنامه و کارهای روزانه‌ام در تهران و شرایط اینجا، ایده‌ی زندگی در ولایت برای من کاملا ممکن می‌نماید. دفعات قبل هر سری که می‌آمدم به مهاجرت فکر می‌کردم. اما چند مورد دلبستگی به تهران مانع جدی‌تر شدنِ افکارم می‌شد. در سفر این دفعه تصمیم گرفتم حالا که قرار است تنها بروم بخشی از کارهای روزانه‌ام را همراه خودم بیاورم. و بله آنچه فکر می‌کردم درست بود، در صورت دل کندن از دلبستگی‌ها حداقل مدتی به اینجا خواهم آمد و فکر می‌کنم اگر در شرایطی مشابه الانم باشم، مهاجرت ساده‌ای خواهد بود.

همه این‌ها در حالی است که ولایت، هنوز بالقوه می‌تواند برای من خیلی جذاب‌تر شود. می‌توانم به یکی از علایق همیشگی‌ام یعنی زندگی با حیوانات در حد اعلای آن بپردازم. امکان داشتن اسب، سگ، گربه، مرغ و جوجه به سادگی مهیا است. زندگی ساده و خلوت در کنار طبیعت. نزدیک‌تر از همیشه به یک زندگی رویایی.

نهاد سازی پیش از دموکراسی، شانس برای توسعه

شماره ۵۱ مجله اندیشه پویا گفت و گویی با آقای سریع القلم داشته حول موضوعاتی مانند ایران و آمریکا، برجام، مسیر توسعه و دموکراسی در ایران. اینجا خلاصه و برداشت خودم را از آن می‌آورم.

از زمانی که آقای روحانی مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک را گرفت بر پارادایم اقتصادی متمرکز شد. ایشان وقتی برای ریاست جمهوری توسط مردم انتخاب شد به سمت توسعه اقتصادی گرایش داشت و سیاست خارجی کشور را هم در خدمت اقتصاد می‌دید. اما نهاد ریاست جمهوری در بهترین شرایط ۱۰-۱۵ درصد می‌تواند اصلاح ایجاد کند. ما باید در سطح حاکمیت تصمیم بگیریم.

یکی از مسائل دولت ما مسأله شناختی و فکری است. درکمان از اقتصاد بین‌الملل محدود است. نمی‌دانیم چطور و چرا کره جنوبی یا برزیل در اقتصاد جهانی نقش آفرین شده‌اند. متون بین‌المللی را نمی‌خوانیم.

گام اول توسعه نهادسازی است، دموکراسی طبقه پنجم است. آزادی سیاسی را با کدام نهادها و متون به دست آوریم؟ در ایران افراد از دموکراسی بسیار صحبت می‌کنند در حالی که ما مبانی اولیه آن را نداریم. به باور هانتینگتون دموکراسی ۴ اصل دارد:

ادامه ی مطلب

خم شدن برای پول

اخیرا کتاب ابله داستایفسکی را تمام کردم. کتابی که در کل از آن خوشم نیامد، مسائلی که در آن مطرح شده بود را خیلی با اوضاع و احوال خودم مرتبط ندیدم. در اواخر نیمه اول کتاب صحنه‌ای بدین شکل رسم شده:

[هشدار، خطر لو رفتن داستان]

فردی به خواستگاری زنی می‌رود، گویابا این نیت که این ازدواج را وسیله‌ای قرار دهد برای بالا رفتن مقام و ثروتش. زن متوجه نیت خواستگار شده و موقع خواستگاری طی گفتگویی مقدار زیادی پول را درون آتش می‌اندازد و خطاب به خواستگارش می‌گوید هر چقدر از آن را که بتوانی سالم از آتش خارج کنی مال خودت می‌شود.

[پایان]

از نظر من نیمه اول کتاب از نیمه دوم ضعیف‌تر بود با این حال همین صحنه یکی از معدود قسمت‌های خوب نیمه ابتدایی کتاب است. در اینجا داستایفسکی نشان می‌دهد چقدر بیشتر شخصیت‌ها حقیر هستند.

در این نوشته می‌خواهم از حقارت برداشتن پول از آتش(خارج از زمینه داستان ابله) یا انجام برخی کارهایی که از نگاه عموم تحقیرآمیز به نظر می‌رسند بنویسم.

ادامه ی مطلب

اخلاقِ ترتیبِ نشستن در تاکسی

نمی‌دانم شما چقدر سوار تاکسی می‌شوید، من خودم معمولا هفته‌ای بیش از دو بار سوار می‌شوم. نحوه نشستنم هم اینگونه است که صرف نظر از اینکه کجای مسیر قرار است پیاده شوم، اگر صندلی جلو خالی بود، جلو می‌نشینم، اگر نه می‌روم عقب. در روزهایی مانند این ایام که هوا خیلی گرم است، همان ابتدا نمی‌روم عقب بنشینم. صبر می‌کنم تاکسی پر شود. در مورد بقیه هم دیده‌ام افرادی که قصد دارند در ابتدای مسیر پیاده شوند منتظر می‌مانند تا نفر آخر در صندلی عقب سوار شوند. احتمالا برای اینکه موقع پیاده شدن بقیه هم مجبور به پیاده شدن نشوند. من اما حوصله این کارها را ندارم.

از رفتار خودخواهانه خودم گفتم ولی همه این‌ها دلیل نمی‌شود که به ترتیب و نحوه نشستنِ اخلاقی(خواهم گفت از چه نظر) فکر نکنم. به خصوص وقتی خودم جلو نشسته و زود پیاده می‌شوم اما می‌بینم سه نفر در صندلی پشت در تنگنا نشسته‌اند. گاهی بلافاصله پس از پیاده شدنِ نفرِ جلویی یکی از پشت می‌آید جلو. وقتی هم که خودم پشت نشسته‌ام و نفر جلویی زود پیاده می‌شود، شاکی می‌شوم چرا با وجود زود پیاده شدن جلو نشسته.

ادامه ی مطلب

جذابیت و دوستی

[علی عکسی به محمد نشان می‌دهد]

علی: قشنگه، نه؟

محمد: آره.

[عکس دیگری از همان فرد]

علی: اینو ببین چقدر خوبه.

[محمد با حالت معمول]

محمد: آره.

علی: تو نمی‌فهمی، طرف خیلی خوبه.

محمد: طرف خوشگل هست آره، ولی یعنی چی؟ الان اینکه خوشگله یعنی همه چی حله؟ یعنی دوست خوبی می‌شود برای تو؟ یا مثلا احتمال اینکه در آینده مدتی با هم زندگی کنید رو خیلی بالا می‌بره؟

ادامه ی مطلب