روزه‌داری، روزه‌خواری

تابستان است و هوا گرم، رضا خسته در حال خوردن نوشابه و ساندویچ در پارک زیر سایه. بچه‌ها کمی آن طرف‌تر مشغول بازی در پارک. خانواده‌ها سعی می‌کنند نیمکتی زیر سایه و مشرف به بچه‌ها پیدا کنند. برخی نشسته و مشغول صحبت هستند.

حمید در حال قدم زدن زیر سایه، رضا را می‌بیند، کمی به راه خود ادامه می‌دهد، اما بعد راهش را کج می‌کند سمت رضا.

حمید به نزدیکی رضا رسیده.

حمید: سلام آقا، خوبی؟ می‌گم شما گویا مریضی، مشکلی داری یا هرچی و روزه نیستی. درست نیست در مکان عمومی روزه‌خواری بکنی. برو خانه یا یک جای خلوت عذایت را بخور.

ادامه ی مطلب

بزرگترین خوش شانسی

در حال خواندن یک نوشته از اسلاوی ژیژک بودم که طی فرایندی به پرسش و پاسخ گاردین از او رسیدم، اگر ژیژک را می‌شناسید، پرسش و پاسخ جالبی است. ترجمه نه چندان خوبی از آن هم اینجا انجام موجود است.

گاردین: بزرگترین ترست چیست؟

ژیژک: بیدار شدن بعد از مرگ – برای همین است که می‌خواهم بلافاصله مرا بسوزانند.

گاردین: اگر می‌توانستی گذشته را تغییر دهی، چه چیزی را تغییر می‌دادی؟

ژیژک: تولدم را. من با سوفوکلس(Sophocles) موافقم که می‌گفت: بزرگترین شانس به دنیا نیامدن است – ولی همانطور که شوخی ادامه پیدا می‌کند، افراد کمی در آن موفق می‌شوند.

گاردین: مهم‌ترین درسی که زندگی به تو داده چیست؟

ژیژک: اینکه زندگی چیز احمقانه و بی‌معنایی است که چیزی ندارد که به تو بیاموزد.

فلسفه؛ هنر فرضیه‌سازی عقلانی

اخیرا مقاله «چگونه فیلسوف شویم؟» نوشته برتراند راسِل با تر جمه آقای امیر کشفی را می‌خواندم. سوای موضوع اصلی مقاله، تعریف و نگاهی که راسل به فلسفه در این مقاله داشت برایم جالب بود. گفتم اینجا هم بیاورم.

راسل فلسفه را اینگونه تعریف می‌کند: فلسفه؛ هنر فرضیه‌سازی عقلانی است. فلسفه در جایی که ممکن نیست به یقین بدانیم چه چیز صادق است، تلاش می‌کند ببیند چه چیزی ممکن یا بیشتر محتمل است صادق باشد. ما با وجود شک در نهایت باید عمل کنیم چرا که تاخیر، خطرناک یا مهلک است. فلسفه یعنی هنرِ حکم کردن به اینکه در فرضیه‌های کلی چه چیزی محتمل است. با این تعریف حوزه فلسفه هم محدود به فرضیه‌های کلی و حول آن‌ها می‌شود.

فیلسوف تلاش می‌کند همه نظریه‌هایی که ممکن است صادق باشد را به دست بیاورد. در نهایت فرضیه‌هایی که پیگیری می‌شوند یقینی نیستند اما ابطالشان هم نمی‌توان کرد و به پیامدهای آشکارا کاذب منجر نمی‌شوند. همچنین فیلسوف می‌کوشد عقاید نامعقول را در خود و بقیه حذف کند چرا که به گفته راسل عقاید نامعقول پیوند دارد با جنگ و نرسیدن به اهداف. و اینکه صدق بهتر از کذب است.

 

جام جهانی ۲۰۱۸، اواخر یک هشتم

جام جهانی ۲۰۱۸، اواخر یک هشتم

جام جهانی شروع شده و الان که مشغول نوشتن این نوشته هستم تقریبا ۱۲ ساعت از بازیِ خوبِ ژاپن بلژیک گذشته. بازی‌ها به نظرم خوب و جذاب بودند، تیم‌هایی که به شدت بسته بازی کنند کمتر دیدم، نتیجه صفر صفر هم کمتر داشتیم، حتی فکی کنم نتیجه یک هیچ هم کمتر بوده. در مرحله حذفی دو بازی به پنالتی رفت که پنالتی‌های دانکارک و کرواسی واقعا جذاب بود.

تا الان فقط از حذف پرتغال ناراحت شدم، دوست داشتم رونالدو با روحیه‌ای که از اول بازی‌ها نشان داده بود حداقل یک بازی دیگر در جام می‌ماند. آلمان، اسپانیا و آرژانتین هم از بین تیم‌های مطرح حذف شدند. فرانسه، برزیل و بلژیک واقعا خوب هستند، انگلیس هم بدی نیست و برعکس سه تیم دیگر در مسیر راحت‌تری قرار گرفته.

ایران نسبت به جام جهانی قبل واقعا بهتر بود، همان طور که با بازی‌های بهتر و مطمئن‌تری هم به این جام جهانی صعود کرده بود. من سبک بازی ایران را دوست ندارم، به خصوص جلوی تیم‌های که حتی کمی اسم بزرگی دارند ایران به دفاع محض رو می‌آورد. ترجیح می‌دهم به اسپانیا فرضا سه هیچ ببازیم اما همان طوری بازی کنیم که بعد از گل خوردن بازی کردیم، رو به جلوتر. من از مورینیو خیلی خوشم می‌آید و این طور نیست که کلا با سیستم‌های دفاعی مشکل داشته باشم، اما ایران فقط دفاع می‌کند بدون تلاش جدی برای حمله و حفظ توپ. انگار باور نداریم ما هم می‌توانیم کمی فشار بیاوریم. با این نحو بازی تیم‌ها اگر در دوران ناآمادگی خود هم باشند مشخص نمی‌شود همانطور که ضعیف بودن اسپانیا نسبت به قبل جلوی ما مشخص نشد، اما جلوی مراکش و روسیه معلوم شد.

بعد از برد تقدیم شده‌ی بازی اول واقعا دوست داشتم صعود کنیم ولی همچنان فکر می‌کنم با این سبک بازی، صعود نمی‌کنیم مگر با شانس خیلی زیاد، بازی‌مان هم زیبا نخواهد بود و در مسابقات آسیا هم مشکل بتوانیم نتیجه بگیریم.

دوست داشتم ایران کمی شبیه ژاپن باشد. ژاپن هم در بازی‌های مرحله گروهی خوب بود و من بازی بسته از آن‌ها ندیدم هم در مقابل بلژیک عالی بودند. بعد از مساوی شدن بازی ناامید نشدند و حتی رو به حمله آوردند. از همه مهم‌تر به نظرم تلاش و بازی رو به جلو آن‌ها در دقیقه ۹۴ بود که همین هم باعث شد گل بخورند. الان طوری شده که اکثر تیم‌ها در چنین شرایطی بازی را کنترل می‌کنند. اما ژاپن در حالی که بلژیک به وقت‌های اضافه راضی بود، حمله کرد، چندین موقعیت خوب هم داشت. من چنین بازی‌ای را به سپردن بازی به وقت‌های اضافه و از آن بدتر پنالتی ترجیح می‌دهم.

 

تحلیل مفهومی

تحلیل مفهومی یک مفهوم مشخص کردن شرایطی است که برای اطلاق آن مفهوم لازم باشند و مجموعه آن شرایط برای اطلاقِ مفهوم کافی باشند. مثلا مفهوم رییس جمهور را در نظر بگیرید، تحلیل مفهوم مادر می‌تواند این باشد:

شخص S مادر است اگر و تنها اگر اولا زن باشد ثانیا فرزند داشته باشد.

تحلیل مفهومی با توجه به شهودهای زبانی ماست. روش آزمودن درستیِ آن هم، روبروکردنشان با مثال نقض‌ها است. برای نشان دادنِ لازم نبودنِ یکی از شرایط، کافی است شرایطی را نشان داهیم که ممکن است مفهوم بر چیزی اطلاق شود اما آن شرط محقق نشده باشد. یا برای نشان دادنِ کافی نبودنِ یکی از شرایط، باید نشان دهیم ممکن است چیزی براورنده تمامی شرایط باشد اما مفهوم بر آن اطلاق نشود.

در هر دو مورد رویِ امکان تأکید شده، چرا؟ تحلیل مفهومیِ فرضیِ جوانی را در نظر بگیرید:

ادامه ی مطلب

آرامش و شادی – مطلوب‌های روانی در زندگی

یادداشتی دارم از یکی از سخنرانی‌ها یا مقالات مصطفی ملکیان در مورد هدف و معنی زندگی، در قسمتی از آن مطلوب‌های زندگی را بنا بر استدلال‌های تجربی – روان‌شناختی برشمرده‌ام:

  1. آرامش
  2. آرامش و شادی
  3. آرامش، شادی و امید
  4. آرامش، شادی، امید و ایقان
  5. رضایت باطن

هر یک از این موارد نشان‌دهنده نظریه‌ای است که ادعا می‌کند انسان در پی این‌ها است. مثلا طرفداران نظریه سوم می‌گویند آرامش، شادی و امید برای انسان‌ها مطلوب ذاتی است و ما به دنبال پیدا کردن یا به نحوی به حداکثر رساندن آرامش، شادی و امید در زندگی‌مان هستیم.

ادامه ی مطلب

زندگی آزموده و مدرسه‌های امروز – قسمت چهارم

آیا امروز مدرسه می‌تواند چیزی بیشتر از چگونه قبول شدن در آزمون‌ها ارائه دهد؟

در یک مدل معقول از یادگیری مستقلانه، فرض نمی‌شود که دانش‌آموزان به صورت ذاتی توانایی فکر کردن برای خودشان را دارند. به جای آن به طور مشخص این ظرفیت طی آموزش توسعه پیدا می‌کند. یک فکر تقریبا پارادوکسیکال ولی درست این است که: لازم است دانش‌آموزان مستقل بار آورده شوند. در مثال آغازین، معلم هدایت‌کننده بحث بود: استدلالات مرکزی را در نقاط کلیدی معرفی می‌کرد، استفاده از منطق را برجسته می‌ساخت، ترمینولوژی بحث را نشان می‌داد و مفاهیم مهم را شرح می‌داد. راهنمایی و کمک زیادی فراهم می‌شد ولی نه توسط معلمی که جلوی کلاس در حال سخنرانی در مورد چگونه فکر کردن است.

ادامه ی مطلب

زندگی آزموده و مدرسه‌های امروز – قسمت سوم

آیا امروز مدرسه می‌تواند چیزی بیشتر از چگونه قبول شدن در آزمون‌ها ارائه دهد؟

مسلما هر چقدر هم که هیجان انگیز و برانگیزاننده به نظر برسد، یادگیری چیزی بیش از گفتگوهای سر کلاس است. خوب فکر کردن به فرد مطلع نیاز دارد. اگر مدل یادگیری ما بر مبنای مشارکت در گفتگو پیرامون ایده‌ها است، این گفتگو غنی‌تر و عمیق‌تر خواهد بود اگر همانطور که متیو آرنلد(Matthew Arnold) در فرهنگ و آنارشی(Culture and Anarchy) (۱۸۶۹) گفته دانش‌آموزان دعوت شوند تا در بهترین چیزی که گفته و فکر شده مشارکت کنند. این نکته در سنت پیش‌مطالعه(مطالعه‌ای که قبل از درس دانش‌آموز را آماده می‌کند) قرار داده شده است. این سنت در سال‌های اخیر به خاطر رایج شدنِ چیزی به نام کلاسِ معکوس دوباره زنده شده، که در آن مرحله دریافت اطلاعات شخصی و قبل از درس انجام می‌شود، و وقت برای چالش‌های ذهنیِ تجزیه و تحلیلِ استدلال و بحث روی موضوعات مختلف در درس باز می‌شود.

ادامه ی مطلب

زندگی آزموده و مدرسه‌های امروز – قسمت دوم

آیا امروز مدرسه می‌تواند چیزی بیشتر از چگونه قبول شدن در آزمون‌ها ارائه دهد؟

اگر شما خودتان معلم نیستید یا اخیرا با بچه‌ای در مورد تجربه‌اش از مدرسه صحبت نکرده‌اید، از مقداری که فرهنگ آموزش با آموزش برای آزمون اشباع شده شکه خواهید شد. در یک بررسی از نگرشِ کارکنانِ دانشگاه، این ذهنیت در شرایط ناپایدار مورد بحث قرار گرفت. کمبود کنجکاوی و عشق خالص به تحقیق مورد توجه قرار گرفت و رَدَش را تا روش تعلیم در مدرسه پی گرفتیم. روشی که یادگیری را به آمادگی برای آزمون فرو می‌کاهد جایی که دانش‌آموزان فکر می‌کنند که یادگیری صرفا دانستن پاسخ درست است. متوجه شدیم این منحصر به یک مجموعه از آزمون‌ها نیست بلکه در تمام سیستم آموزش نهادینه شده است. در کتاب نه برای سود(۲۰۱۰) مارتا نوسباوم(Martha Nussbaum) اینگونه بیان می‌کند:

ادامه ی مطلب

زندگی آزموده و مدرسه‌های امروز

آیا امروز مدرسه می‌تواند چیزی بیشتر از چگونه قبول شدن در آزمون‌ها ارائه دهد؟

مقدمه: مطلب زیر ترجمه‌ی من از مقاله‌ی جان تِیلور(John Taylor) است. با عنوان زندگی آزموده، اصل مطلب اینجا قرار دارد. ترجمه من مبتدیانه است، اگر به حد کافی انگلیسی بلد هستید پیشنهاد می‌کنم به اصل مطلب مراجعه کنید. همچنین اگر جای دیگری این مقاله ترجمه شد یا شده، پیشنهاد می‌کنم از آن استفاده کنید.

لحظه‌ای همراه من کلاس ایدئالم را خیال‌پردازی کنید. اولین چیزی که توجه‌تان را وقتی وارد می‌شوید جلب می‌کند چیدمان اتاق است. میز‌های تحریر روبه‌روی تخته سیاه در یک خط قرار نگرفته‌اند بلکه صندلی‌هایِ راحتی، در یک دایره بزرگ چیده شده‌اند. این چیدمان پیامی را منتقل می‌کند: اینجا فضایی است برای بحث‌های باز و تبادل آزادانه ایده‌ها. روی دیوار پوستری از برتراند راسل با این نقل قول قرار دارد: «بیشتر مردم ترجیح می‌دهند بمیرند تا اینکه فکر کنند و بیشتر آن‌ها این کار را می‌کنند.» کابینتی برای نمایش وجود دارد که مقاله‌های دانش‌آموزان ردیف بر ردیف روی آن قرار دارد، شامل موضاعات متنوعی مانند اخلاق کسب و کار، مهندسی، معماری، تاریخ سیاسی، زبانشناسی و فلسفه علم.

ادامه ی مطلب