لذت و رضایت از رُمان

تقریبا از بهار سال قبل، از حوالی نوشتن این یادداشت، بیشتر به این دقت می‌کنم که چه می‌شود در پایان خواندن یک رمان از آن راضی هستم یا نیستم. کدام قسمت‌ها برایم جذاب است و کجا کسل کننده می‌شود. چه می‌شود که یک رمان برایم لذت‌بخش می‌شود که نمی‌توانم آن را زمین بگذارم یا نمی‌خواهم زمین بگذارم ولی مجبورم، تا بفهمم چه شده و موضوع را هضم کنم.

دقت می‌کنم تا بلکه بتوانم کتاب‌های بهتری بخوانم نه اینکه به بیشترشان بعد از خواندن در گودریدز امتیاز ۲ یا نهایت ۳ بدهم. تا بعد از خواندن نگویم کاش کتاب را نمی‌خواندم. من معمولا قبل از خواندن کمی در مورد کتاب تحقیق می‌کنم و با واضح‌تر شدن عوامل لذت و رضایت من، شاید انتخاب‌های آینده‌ام هم بهتر شد.

جنبه سرگرمی و تغییر درونی رمان

رمان برای من دو جنبه دارد:

  1. سرگرمی
  2. تغییر درونی

این دو را من در مورد فیلم و سریال و برخی موارد دیگر هم می‌بینم.

ادامه ی مطلب

رمان‌خوان کتاب‌خوان نیست

نمی‌خواهم بنویسم که از نظر من چرا مردم کشور ما کتاب نمی‌خوانند، چرا در ایران کتاب‌های زیادی چاپ می‌شود اما تیراژ آن‌ها بسیار پایین است. صرفا قصد دارم یک گزاره را برای خودم واضح کنم، ببینم آن را قبول دارم یا نه و آن گزاره این است:

رمان‌خوان کتاب‌خوان نیست.

به طور جدی اولین بار در سایت goodreads با جمله‌ای نزدیک به این مضمون برخورد کردم. تعدادی از اعضا و دوستانم در این شبکه اجتماعی بر محور کتاب، به نوعی به این موضوع اشاره می‌کردند و بقیه اعضا را تشویق به کم‌تر خواندن کتاب‌های رمان. همان‌جا این سوال برای من ایجاد شد واقعا بهتر است کم‌تر رمان بخوانیم؟ رمان خواندن مشکلی دارد؟ به مرور در موقعیت‌ها و مکان‌های مختلف دوباره این سوال برای من تکرار شد، تا به امروز که قصد دارم در این مورد بنویسم و نظر خودم را کشف کنم.

اول باید این گزاره وضوح بیشتری پیدا کند چرا که رمان نوعی کتاب است و رمان خواندن هم کتاب خواندن محسوب می‌شود. پس ببینیم منظور از رمان‌خوان و کتاب‌خوان چیست.

ادامه ی مطلب