رولت روسی، وارن بافت، چند می‌گیری بمیری

در یکی از مصاحبه‌ها و نوشته‌های وارِن بافِت خوانده بودم که گفته بود تحت هیچ شرایطی در بازی رولت روسی شرکت نمی‌کنم، حتی اگر از بین ۶۰۰۰ گلوله یکی از آن‌ها پر باشد و مهم نیست در ازای آن چه چیزی به من می‌دهند. استدلالش هم این بود که آدم چیز مهم را روی چیز غیر مهم ریسک نمی‌کند، حالا فرقی نمی‌کند که آمار و احتمالات آن چه باشد.

چند روز پیش در حال قدم زدن داشتم به همین موضوع فکر می‌کردم. آخر یعنی چه، بازی نکردن در رولت روسیِ ۱ از ۶ را می‌فهمم، ۱ از ۱۰۰ را هم همینطور، خلاصه اگر احتمال مرگ قابل توجه باشد حرفش را می‌توانم بفهمم. اما رولت روسی ۱ از ۶۰۰۰ یعنی ۰.۰۱۷ درصد احتمال مرگ، حالا من دقیق نمی‌دانم، ولی مگر در رانندگی و سوار هواپیما شدن و بقیه موارد مشابه احتمال مرگ در همین حدود نیست؟ تازه آنجا آنچه به دست می‌آوریم در صورت نمردن چیز زیادی به نظر نمی‌رسد.

در همین حین دختر و پسر کوچکی را در حال بازی در پیاده‌رو دیدم، مادر هم در پی‌شان. از سر و وضعشان معلوم بود که اوضاع مالی خوبی ندارند. فکرم رفت سمت آن‌هایی که اوضاعشان بسیار بدتر است، آن‌ها به وارن بافت نمی‌خندند؟ در نهایت تصمیم گرفتم بروم ببینم بافِت در چه زمینه‌ای این حرف را زده.

اینجا و اینجا را خواندم کمی فضای حرفش دستم آمد. به نظرم جان کلام در این جمله خلاصه شده:

Don’t invest what you cannot afford to lose

با چیزی که نمی‌توانی از دست بدهی، سرمایه‌گذاری نکن

کلا به نظر در فضای سرمایه‌گذاری این مثال را زده.

وقتی فردی ریسک می‌کنید در بهترین حالت چیزی به دست می‌آورید و در بدترین آن چیزی از دست می‌دهید. حالا اگر از پس بدترین حالت بر نخواهید آمد از نظر وارن بافت نباید ریسک کرد، هر چقدر هم که احتمال بدترین حالت پایین باشد و هر مقدار که بهترین حالت خوب باشد.

مثلا نباید با پولی که اگر از دست بدهیم ورشکسته می‌شویم سرمایه‌گذاری کرده و ریسک از دست دادنش را قبول کنیم. به همین ترتیب نباید در بازی رولت روسی که احتمال مرگ در آن هست شرکت کرد. نباید از آمار و احتمالات فریب خورد. احتمال مربوط به امکان وقوع یک اتفاق است، اما اگر آن اتفاق افتاد نتایجش حتمی است و ربطی به آن احتمال ندارد. در بازی رولت روسیِ ۱ از ۱۰، احتمال شلیک گلوله ۱۰٪ است ولی اگر گلوله در ماشه قرار گرفت و شلیک اتفاق افتاد تو ۱۰٪ نمی‌میری، ۱۰۰٪ مرده‌ای.

بافت می‌گوید ریسک کردن چیزی که نیاز داری برای چیزی که نیازت نیست معنایی ندارد. گویا این پیش‌فرض را دارد که رسیدن به شرایط بهتر راه‌های دیگری هم دارد، پول و سرمایه بیشتر آن قدر مهم نیستند که همه چیز را روی آن‌ها ریسک کنی. او خودش می‌گوید که هیچ وقت پولی قرض نگرفته و علاوه بر آن توصیه می‌کند که راه‌های میان‌بر را هم رها کنید.

دوباره به خانواده‌ی فقیری فکر می‌کنم که ممکن است شرایط آن قدر ناامید کننده باشد یا شرایط را ناامیدانه ببیند که حاضر بشود در رولت روسی بازی کند.

دیدگاهتان را بنویسید