نابرابری، مردم در سطح درآمدی مختلف چطور مسواک می‌زنند؟

کتاب واقع‌بینی (Factfulness) پیشنهاد می‌کند که به دنیا با نگاه درآمدی چهار سطحی نگاه کنیم.

  1. درآمد کمتر از ۲ دلار در روز
  2. بین ۲ تا ۸ دلار در روز
  3. بین ۸ تا ۳۲ دلار در روز
  4. بیش از ۳۲ دلار در روز

به دلیل شرایط ایران و اینکه در ۵ سال اخیر دلار بیش از ۱۰ برابر شده به نظرم تطبیق دادن کمی نکته دارد، ولی از جهتی هم نشان می‌دهد که متوجه بشویم چطور در جمهوری اسلامی به لحاظ حداقل دستمزد ابتدا مردم در این مدل ۴ سطحی درآمدی بالا رفته‌اند و چطور در ۱۰ سال اخیر پایین آمده‌اند.

حداقل دستمزد و نرخ برابری آن به دلار

اینجا هم بازه ۵۳ تا ۹۹ را می‌توانید ببینید (من متوجه معنی «ارزش حداقل دستمزد به قیمت ثابت دلار ۲۰۲۰» نشدم). من نمی‌دانم سطح‌بندی کتاب واقع‌بینی بر مبنای ۲۰ روز کاری در ماه بوده یا ۳۰ روز (روزهای کاری و تعطیلات). بر مبنای ۲۰ روز کاری سال ۹۰ دستمزد به دلار روزانه بیش از ۱۲ دلار می‌شود و بر مبنای ۳۰ روز هم بیش از ۸ دلار (سال ۸۹ نرخ حداقل حقوق به دلار از ۹۰ هم بیشتر بوده، حدود ۲۷۰ دلار فکر کنم) یعنی حداقل حقوق برابر بوده با سطح درآمدیِ ۳. برای سالی که گذشت (۱۴۰۰) بر مبنای ۲۰ روز حساب کنیم می‌شود روزی ۶.۵ دلار، ۳۰ روز هم حساب کنیم روزی ۴.۵ دلار، یعنی سطح درآمدیِ ۲.

من نظر و مرورم را در مورد کتاب اینجا نوشته‌ام. کتابْ نسبتا معروف هم شده و احتمالا خلاصه و مرورهای خوبی از آن توانید در اینترنت پیدا کنید. در این نوشته از کتاب استفاده می‌کنم ولی به نظرم کاملا خارج از زمینه کتاب است (محتوا از زمینه آن خارج شده).

برای اینکه ایده بهتری از نابرابری در جهان داشته باشیم، ببینیم چه تعدادی از انسان‌ها در هر سطح درآمدی قرار می‌گیرد بعد تصاویری ببینیم از اینکه هر سطح درآمدی در زندگی روزمره چه تصویری می‌سازد.

توزیع جمعیت در سطح‌های مختلف درآمدی

طبق داده‌های سایت Gapminder که تا جایی که یادم هست تا قبل از مرگ نویسنده‌ی کتاب به طور جدی با هانس روسلینگ (نویسنده) ارتباط جدی داشته؛ از حدود هفت بیلیون نفر جمعیت ساکن کره زمین. یک بیلیون نفر در سطح ۱، سه بیلیون نفر در سطح ۲، دو بیلیون نفر در سطح ۳ و یک بیلیون نفر در سطح ۴ قرار می‌گیرند (از این صفحه).

در حاشیه اشاره کنم که دریافت‌های معقول زیادی می‌توان از توزیع جمعیتی داشت، یکی از آن‌ها به نظرم این است: اوضاع ایران و ما هر چقدر هم بد (من خودم هم باور دارم)، اگر در سطح درآمدی ۳ و ۴ هستیم به خصوص اواسط ۳ به بالا. اینکه بگوییم از بد شانسی در این زمان و مکان قرار گرفته‌ایم درست نیست. احتمال قرار گرفتن در سطح ۱ و ۲ بیشتر از سطح ۳ و ۴ است.

اما به نظرم نکته کلیدی این است که زندگی در هر یک از این سطح‌های درآمدی چگونه است.

درک از نابرابری، زندگی در سطوح درآمدی مختلف

یک نکته‌ای که به نظرم برای افرادی که در سطح درآمدی ۳ و ۴ قرار دارند صدق می‌کند این است که اصلا درک نزدیکی ندارند که دغدغه‌ها زندگی در سطح درآمدی پایین‌تر از آن‌ها چگونه است. مثلا برای خود من نابرابری یک نیمچه دغدغه‌ای همواره بوده. دغدغه به این معنا که سعی می‌کردم به تفاوت‌ها کمی عمیق‌تر توجه کنم ببینم در سطحی کمی پایین‌تر از آنچه در ظاهر دیده می‌شود فقر چه تفاوتی در زندگی ایجاد می‌کند. اما با این حال بیشتر مواقع وقتی مطالعه یا دقت می‌کنم می‌بینم چقدر از درک آن ناتوانم. یا مثلا به این معنا که بعد از کرونا همواره برای من سؤال قابل توجهی بوده چرا چیزی مانند مرگ به علت گرسنگی یا سوء تغزیه چرا برای دنیا مسأله‌ای مانند کرونا نمی‌شود.

مثلا به نظرم در ایران تلاش بسیاری برای درک از نابرابری معمولا در این حد است که می‌توانند خانواده‌های چند نفره‌ای که کل خانواده سر جمع درآمدی معادل حداقل دستمزد دارند را درک کند. اینکه به سختی می‌توانند به سالی یک سفر یا ماهی یک غذای بیرون فکر کنند. نهایتا می‌توانند بفهمند که اینکه جهت‌دهنده اصلی یک انسان فقط هزینه چیزها باشد چیست. همین هم به معنای کامل بعید می‌دانم بدون زندگی کردن در آن شرایط درست فهمید.

کتاب واقع‌بینی تصویرهای خوبی در این زمینه دارد. مثلا روسلینگ می‌گوید برای یک نفر در سطح درآمدی یک مسواک یعنی تمیز کردن دندان‌ها با انگشت دست، در سطح دو کل خانواده از یک مسواک استفاده می‌کند و تازه در سطح سه است که هر عضو خانواده مسواک جدا دارد.

هر سطح درآمدی چطور مسواک می‌زند؟

سایت Gapminder یک قسمتی دارد به نام خیابان دلار Dollar Street که در آنجا تصویرهایی بارگذاری شده از قسمت‌های مختلف زندگی افراد در سطح درآمدی مختلف. نمونه‌ای از آن را در تصویر زیر می‌بینید. وقتی تصویرها را می‌دیدم متوجه می‌شدم که بسیاری از آن‌ها حتی از تخیل من هم فراتر می‌رود. مثلا فکر نمی‌کردم برای حدود سه بیلیون نفر امکانی بهتر از گاز پیکنیکی وجود نداشته باشد.

نکته‌ی دیگر به نظرم تغییری است که می‌توان با انواع کمک مالی ایجاد کرد. ۴۰-۶۰ دلار کمک در ماه می‌تواند یک نفر را از سطح درآمدی ۱ به ۲ ببرد و با اطلاعات بالا می‌بینید که تصویر زندگی او چقدر تفاوت خواهد کرد.

برای من همینکه هنوز یک بیلیون نفر در سطح ۱ درآمدی و با تصویری مشابه بالا زندگی می‌کنند قابل هضم نیست و حتی اگر تا ۱۰ سال آینده آن را حذف کنیم به نظرم افتخار چندانی ندارد. این سطح از نابرابری به نظرم قابل قبول نیست.

برای خود من یکی از برخوردهای ملموس‌ترم با نابرابری دوران ۲۰-۲۴ سالگی بود. بیشتر شهرستان پدر مادری می‌رفتم، آنجا دقت کردم بسیاری از چوپان‌ها و افراد دیگری که سر زمین‌ها کار می‌کنند حدس من از سن آن‌ها ۱۰ سال بزرگ‌تر از چیزی است که واقعا هستند. و این حدس اشتباه بین ۵۰ و ۶۰ سال نبود من فکر می‌کردم آن‌ها ۳۰-۳۵ ساله هستند در حالی که هم سن یا کوچک‌تر از من بودند. می‌دیدم که نتیجه نابرابری، تفاوت در عمق زندگی و راحت‌تر بودن آن نیست، از جنس طول زندگی است. جسم آن‌ها واقعا ۱۰ سال از من بیشتر فرسوده شده بود. هر چه گذشت متوجه شدم که همین درک من از نابرابری در مقابل آنچه واقعا وجود دارد مانند نسبت یک چاله می‌ماند به دره‌ی بین کوه‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید