کتابخوانی سال ۲۰۱۸ و نگاه به ۲۰۱۹

قبلا(+) گفته‌ام که سالِ کتابی من به خاطر گودریدز میلادی شده است. در مورد سالی که گذشت در خود گودریدز(اینجا) نوشته‌ام، در این نوشته می‌خواهم از سال بعد بگویم.

همین چند روز پیش بود که در قسمتی از مستند دریدا، مصاحبه‌گر از دریدا که در کتابخانه نسبتا بزرگی که داشت ایستاده بود پرسید همه این کتاب‌ها را خوانده‌ای، و او گفت نه؛ ۳-۴ تا از آن‌ها را خوانده‌ام ولی آن ۳-۴ تا را واقعا، واقعا خوب خوانده‌ام.

من خودم در سه چهار سال اخیر روی تعداد کتاب‌ها و میانگین صفحاتی که می‌خوانم تأکید داشتم. این یک انتخاب آگاهانه بود و در جواب خودم که چرا در حال فدا کردن عمیق خواندن در مقابل وسیع خواندن هستم می‌گفتم فعلا بیش از اینکه به تحلیل نیاز داشته باشم به ماده خام نیاز دارم. فعلا که هیچ چیز نمی‌دانم و تهی هستم، دریایی به عمق دو سانتی‌متر هم بد نیست. به شرطی که بدانی چیزی نداری.

عمیق خواندن به نظرم حداقل دو پیامد دارد، اول اینکه شما حرف، احوال و حوالی اندیشه را بهتر و بیشتر می‌فهمی، دوم اینکه قسمتی از بار فهم را خودت بر دوش خود می‌گیری و پیش می‌بری.

من دومی را نمی‌خواستم، می‌خواستم در برخی حوزه‌های مشخص و در کل، در حوزه‌ی عمومی در درجه اول مطلع شوم از آنچه دیگران و گذشتگان به آن رسیده‌اند و تا حدی بفهمم. آرام آرام بر دوش گذشتگان قرار بگیرم. در حالت دوم اگر خودت فکر کردی و به چیزی رسیدی، معمولا یا بقیه به آن رسیده‌اند یا به چیز غلطی رسیدی و ردی برای آن وجود دارد، البته در هر دو حال قوه‌ی فهم تو و توانایی‌ات بالاتر رفته که چیز مهمی است ولی برای من اولویت پایین‌تری داشت.

به همین دلیل سعی می‌کردم وسیع بخوانم. و متوجه بودم که مورد اول را از دست خواهم داد. تلاش می‌کردم با انجام برخی کارها کمی از شدت این از دست دادن بکاهم ولی هنوز درست برایم روشن نیست چقدر موفق بوده‌ام.

امسال می‌خواهم روند را عوض کنم. حداقل یک فاصله‌ای بدهم بین این سه چهار سال وسیع خواندن. شاید دوباره برگشتم به همان حالت قبل شاید هم نه. امسال می‌خواهم بیشتر خودم فکر کنم. مواد فکری‌ام هم بیشتر همین کتاب‌هایی تا به حال خواندم خواهد بود.

برای سال ۲۰۱۹ تعداد کتاب‌هایی که می‌خواهم بخوانم را آوردم روی ۲۰، کم‌تر از نصفِ حداقلِ سال‌های قبل، و احتمالا بیشتر این ۲۰ تا شامل کتاب‌های رمانِ غیر جدی خواهد شد. ۲۰۱۹ روی کتاب‌هایی که تا امروز خوانده‌ام بیشتر کار خواهم کرد، مثل قوی سیاه، کاوشی در خصوص فهم بشری، چرا ملت‌ها شکست می‌خورند و عقلانیت و توسعه یافتگی ایران. سعی می‌کنم کلاسیک بخوانم چه در فلسفه چه در رمان، مثلا همین الان کتاب دن کیشوت را از کتابخانه امانت گرفته‌ام. و در فلسفه هم می‌خواهم اگر شد جمهور افلاطون را بخوانم.

دیدگاهتان را بنویسید