کتاب‌هایم را پیدا نمی‌کنم

کتاب مناسب حال و هوای خودم را پیدا نمی‌کنم. مشخص نبودن حال و هوایم هم البته بی‌تأثیر نیست.

نیازی به مرور سال ۲۰۲۲ نبود تا بفهمم اخیرا بیشتر کتاب‌هایی را که می‌خوانم دوست ندارم. نه حرف جدیدی، نه زاویه دید جدیدی، نه داستانی که کشش داشته باشد. چیزی نبود که امسال به آن دچار شده باشم. روندی بود که حداقل از سه سال پیش متوجه آن شده بودم. ولی فکر می‌کردم با ادامه دادن درست خواهد شد. هر سال بدتر شد.

در مرور سالی که گذشت، در گودریدز، نوشتم که می‌خواهم امسال فعالانه تلاش کنم میانگین امتیازم به کتاب‌هایی که می‌خوانم بالاتر از ۲.۷ باشد. رفتم دیدم سال‌های قبل‌تر (بالاتر از ۳) با اینکه بیشتر می‌خواندم، میانگین امتیاز ۲.۹ هم داشته‌ام، اما امسال ۲.۱. فکر می‌کنید امتیازم به اولین کتابی که امسال تمام کردم، سقوط آلبرکامو چند شد؟ بله ۱، کتاب به نظرم تقریبا مزخرف آمد.

یک زمانی می‌دانستم که هر چه هم در پیدا کردن کتاب لذت‌بخش گیر کنم، نویسنده‌ها، معرفان کتاب و دسته‌ای از کتاب‌ها هستند که اگر به آن‌ها مراجعه کنم خواندن یک کتاب لذت‌بخش را تجربه خواهم کرد. خواندن کتاب سقوط هم تلاشی مزبوحانه برای استفاده از همان راه حل از تاریخ گذشته بود. یک زمانی می‌دانستم از پیش سارتر و کامو ناراضی باز نخواهم گشت. هنوز لذت خواندن نمایشنامه کالیگولا در خاطرم زنده است. در دل می‌دانستم اما خواندن سقوط مطمئنم کرد که راه حل قدیمی جواب نمی‌دهد.

نه اینکه لزوما راه حل قدیمی شده باشد. شاید همان راه حل همچنان جواب بدهد. ولی دیگر نه با آن نویسنده‌ها با همان افرادی که اگر کتابی معرفی می‌کردند می‌دانستم ذائقه‌شان به من نزدیک است، نه با کتاب‌هایی که می‌دانستم حال و هوایی را دارند که دوست دارم در آن نفس بکشم. حال و هوایم را گم کرده‌ام.

دیدگاهتان را بنویسید