یادداشتی بر نوشته‌های انقلاب ما از امیر خادم

امیر خادم بعد از ماجرای کشته شدن مهسا امینی، همان اوایل، یک سری مطالبی نوشت با عنوان انقلاب ما. من هم برای خودم مواردی را هنگام خواندن گفتارهای یکم، سوم و چهارم نوشتم. در این مطلب قصد دارم آن یادداشت‌ها را با کمی توضیح بیشتر بازنویسی کنم.

گفتار یکم – رؤیای آلترناتیو

تصور شرایط نبود جمهوری اسلامی و جایگزین شدن آن با نظام سیاسی بهتر، بدون توجه به نزدیک یا دور بودن آن، تصور لذت‌بخشی است.

انگیزه

رؤیا پردازی و تصور شرایط بهتر به انسان انگیزه‌ی ادامه می‌دهد. کمک می‌کند که جدی‌تر تلاش کند و شرایط سخت و ناراحت‌کننده‌ای مانند مجازات، اعدام و زندانی شدن خود یا بقیه را راحت‌تر تحمل کند. حتی الزاما نیازی به امید هم نیست. تصور امکان نظام سیاسی متفاوت، شرایط زندگی متفاوت انگیزه می‌دهد.

گم نکردن هدف

داشتن تصویری حتی محو از آینده کمک می‌کند که آنچه می‌خواهیم را گم نکنیم. به نظرم قسمت قابل توجهی از انقلاب و بسیاری کنش‌های سیاسی در نهایت معطوف به هدف هستند. یعنی برای رسیدن و دستیابی به چیزی کنش‌ها انجام می‌شوند. اهداف هستند که بخش قابل توجهی از معنای کنش‌ها را می‌سازند. بدون مشخص بودن هدف و در نظر داشتن آن نمی‌توان گفت یک کنش سیاسی موفق بوده است یا خیر.

داشتن تصوری از شرایط مطلوب به شکل دادن کنش‌ها/استراتژی و ارزیابی آن‌ها کمک می‌کند.

رسیدن به تصویر جمعی

حالا اگر همین تصویرها بازگو شود کمک می‌کند که شناخت بهتری از یکدیگر داشته باشیم و تصویر جمعی تا جایی که ممکن است شکل بگیرد.

رؤیای من

من اینجا مواردی را می‌آورم که به نظرم تا حدی جزیی‌تر هستند و کمتر شنیده و گفته می‌شوند. مواردی مثل دموکراسی، برابری، نظام برآمده از اراده مردم، محافظت از حقوق اساسی، تفکیک قوا و نظام قضایی عادلانه بیشتر گفته شده، حداقل من بیشتر شنیده‌ام.

  • لغو مجازات اعدام، حتی برای سران جمهوری اسلامی
  • پشتیبانی جدی از حقوق اساسی اقلیت‌ها۱
    • چه بهتر که از همان اوایل حقوقی مانند موارد زیر به رسمیت شناخته شوند
    • برابری انسان‌ها و عدم تمایز به جهت نژاد و جنس و …
    • حق اتانازی
    • حقوق افراد هم‌جنس‌گرا و دیگر اقلیت‌های مشابه در تشکیل خانواده و ابراز هویت و …
    • حق برخورداری از آموزش رایگان
  • حق خروج از کشور نباید به راحتی نقض شود، به نظرم صرفا اگر فرد بدهکاری مشخصی دارد چه مالی و غیر مالی (کاملا از قبل مشخص شده) می‌توان تا رد کردن آن بدهی برای وی محدودیت گذاشت
  • اطلاعات دولت باید در دسترس عموم باشد، برای موارد امنیتی هم باید ساز و کار مشخصی وجود داشته باشد که بعد از مدتی اطلاعات در دسترس عموم قرار بگیرند
  • حق ناشناس بودن، این را به این دلیل آوردم که به نظرم در غرب هم چندان رعایت نمی‌شود. افراد باید بتوانند به صورت ناشناس کارهای روزمره انجام بدهند
  • تبعیض مثبت برای گروه‌های خاص (زنان، استان‌های محروم، روستاییان، …)۲

۱.در حقوق اساسی اقلیت‌ها از عمد حق سقط جنین را نام نبردم چون به نظرم بقیه از این مورد قابل دفاع‌تر هستند.
۲.من مستندی ندیده‌ام ولی در همین اعدام‌های جمهوری اسلامی و بگیر و ببندها هم به نظر طبقه‌های پایین اقتصادی و افرادی که کس و کاری نداشتند مورد تبعیض قرار گرفتند.

گفتار سوم – ترس سوری

ترس سوری به نظر من نمادی از امکان این است وضع همیشه بدتر هم می‌تواند بشود. مواردی مانند اینکه انقلاب کنیم هر چه بشود از این بدتر نیست یا احتمال اینکه وضع از آنچه هست بدتر بشود کم است را من قبول ندارم. از نظر من سقوط نظام جمهوری اسلامی نسبت به خیلی چیزها نمی‌ارزد. اما پرچم قرمز (red flag) شرایط بدتر چیست؟ (پرچم قرمز منظورم نشانه‌ای است برای نزدیک شدن به خطوط قرمز یا شرایط بدتر)

  • جنگ مسلحانه داخلی
  • حمله خارجی
  • خشونت و خرابی بسیار

تجزیه را هم عمدا داخل این موارد نیاوردم. چون به نظرم تجزیه پرچم قرمز نیست. هر چند که ترجیح نمی‌دهم ایران تجزیه شود. احتمالش را هم نمی‌دانم چقدر است. شاهدی بر بالا بودن احتمال تجزیه ندارم.

قبل از ادامه بگویم که هیچ کدام از موارد بالا را حتی نزدیک و مطرح هم نمی‌دانم. اما به نظرم فکر کردن به آن‌ها برای تنظیم کنش مفید است و اینکه باید فاصله را با آن شرایط حفظ کرد.

فارغ از اینکه مسئولیت سوریه شدن سوریه با چه کسانی بوده ابتدا باید دید سوریه چه شد که نمی‌خواهیم سوریه شویم؟

مسئولیت

جمهوری اسلامی عامل و مسئول اصلی اکثر مشکلات است. درست. اگر مسئول نبود که اصلا بحثی برای انقلاب، تغییر یا هر چیزی شکل نمی‌گرفت. ولی این باعث نمی‌شود که مسئولیتی متوجه بقیه نباشد.

عامل اصلی خشونت جمهوری اسلامی است ولی اگر به خشونت‌پرهیزی باور دارید چه به لحاظ تأثیر گذاری چه به لحاظ مردود دانستن خشونت به صورت کلی، همچنان مسئولیت متوجه شما هست که با در نظر گرفتن رفتار جمهوری اسلامی تلاش کنید که کنش شما خشونت کمتری در مجموع تولید کند. مثلا من مخالف ضرب و شتم مأموران هستم چه برسد به کشتن آن‌ها.

کنترل جمهوری اسلامی دست ما نیست ولی کنترل خودمان را که تا حدی داریم. به همان نسبت هم مسئولیت متوجه ما است. در مورد پرچم‌های قرمز خودم توضیح بیشتری بدهم. این‌ها برای این نیستند که فقط مخالفت کنم. نه. اگر ببینم منطق حاکم بر جمهوری اسلامی طوری شده که کنش من هر چقدر معقول اما با پاسخی از جمهوری اسلامی یا بقیه کشورها مواجه می‌شود که منجر خواهد شد به یکی از سه مورد بالا، آن کنش را درست نمی‌دانم.

مثلا به نظر در حالت معقول حکومت یک خط قرمزهایی در خشونت دارد. چون اگر از آن‌ها رد شود دیگر خشونت اثر بازدارندگی نخواهد داشت و هم اینکه ریزش جدی‌ای در طرفدارانش اتفاق می‌افتد چون نمی‌توان این سطح از خشونت را برای آن‌ها توجیه کند.

اما فرض کنیم حکومت توجه نکرد و این خط قرمز را رد کرد. مشکل ریزش طرفداران را هم به نحوی مدیریت کرد. مثلا دست به کشتار گسترده با ماشین‌آلات جنگی زد. می‌توان تصور کرد که در برخی حالت‌ها چاره‌ای نمی‌ماند جز استقبال از دخالت خارجی یا جنگ مسلحانه داخلی با حکومت یا ترکیبی از هر دو. در چنین مواردی به نظرم راه درست این است که به محض اینکه متوجه شدیم امکان این کار و اتفاق‌های بعد از آن جدی است تغییری در کنش‌ها بدهیم یا حتی اعتراض را معلق کنیم.

پس از خشونت و کشتار گسترده چه برخی بخواهند چه نخواهند، چه مشارکت بکنند چه مشارکت نکنند احتمال شرایط بسیار بدتر بالا خواهد رفت. چه بهتر که اگر می‌توان کاری کرد حتی به قیمت توقف کنش و تن دادن به شرایط موجود آن را قبل از به این مرحله رسیدن انجام داد.

این‌ها را گفتم که بگویم نمی‌توان به بهانه اینکه مسئولیت اصلی متوجه حکومت است به پرچم‌های قرمز توجه نکرد. حالا مثال من کمی دور به نظر می‌رسد اما به تناظر همین استدلال را باید برای کنش‌های جزیی دیگر به کار برد.

تصویر جمهوری اسلامی

سقوط جمهوری اسلامی به هر چیزی می‌ارزد؟ نه. کمی قبل‌تر هم اشاره کردم که به نظرم وضعیت می‌تواند بسیار بدتر شود. بالاخره در حال حاضر ۸۰ میلیون نفر در ایران اگر نگوییم زندگی می‌کنند، حداقل هستند. به نظرم لازم است که تصویر اغراق شده رسم نشود. جمهوری اسلامی به اندازه کافی فاجعه رقم زده و نیازی به فاجعه‌نمایی‌های اضافه ندارد. خراب شدن تصویر از آنچه هست باعث می‌شود راحت‌تر به شرایطی بدتر دچار شویم.

گفتار چهارم – انقلاب بدون انقلابیون

خود انقلاب، تغییر و مانند آن هدف نیستند. هدف همانطور که در گفتار چهارم امیر خادم اشاره شده، زندگی است. هدف دستیابی به آن شرایط بهتر است. اگر از راه دیگری آن شرایط محقق شد چه بهتر اگر هم نه باز انقلاب در خدمت زندگی است نه زندگی در خدمت انقلاب. اگر انقلابی‌گری تبدیل به کسب و کار شود احتمال دارد که هدف را گم کنیم. مخالفت با جمهوری اسلامی و کنش‌هایی که برای تغییر انجام می‌دهیم برای هدفی است. خود صرف مخالفت هدف نیست.

خوب است که همواره در هر حال همچنان تا جای امکان به زندگی بپردازیم.

دیدگاهتان را بنویسید