بیگانه

بیگانه برای من یعنی نقطه‌ای که می‌توانم از آن خطی به گذشته رسم کنم. انسان وقتی برای من بیگانه می‌شود که بعد از شناخت لحظه الانش تصوری نمی‌توانم پیدا کنم که از کجا آمده است و نقطه قبلی‌اش چه بوده. نتوانی نقطه‌های قبلی را متصل کنی احتمالا در مورد نقطه‌های بعدی هم کمتر بتوانی حدسی بزنی.

واژه یاب را نگاه می‌کنم، جلوی «بیگانه» به استناد فرهنگ معین نوشته:

ادامه ی مطلب