ویدئوی بالا را دو سال دیده بودم. جایی ذخیره کرده بودم که کمی وقت بگذارم و ببینم نظر خودم چیست.
سر کلاس پشت سر معلم، دانشآموزان سرو صدا میکنند معلم چند بار به نشانه نارضایتی رو به دانشآموزان بر میگردد اما آنها از کارشان دست بر نمیدارند. این بار معلم به دو ردیف آخر میگوید یا بگویید چه کسی سر و صدا در میآورده یا تا آخر هفته سر کلاس نیایید.
دو ردیف آخر میروند بیرون، اما بعد از مدتی یک نفر از آنها به کلاس بازگشته و یک نفر را معرفی میکند.
در انتها این سؤال مطرح میشود که “به نظر شما کار دانشآموز صحیح است؟” و تعدادی از شخصیتهای آن زمان به این سؤال پاسخ میدهند.
فضای کلی جوابها به من حس آنچه به آن ادبیات توده گفته میشود میداد. چه برای افرادی که میدانم اصطلاحا چپ آن زمان نبودند چه کیانوری که اصلا متعلق به حزب چپ است. در این بین پاسخ خلخالی، نادر ابراهیمی و قطبزاده برای من جالب بود.
خلخالی از آن جهت که چنین فردی با آن سابقه جنایتکارانه صحبت از تفتیش عقاید و از بین رفتن انسانیت کودک میکند.
قطبزاده از جهت اینکه به نظرش کار درستی نبود و همچنین تفکیکی که انجام داد. اینکه همبستگی مهم است برای چه باشد.
میدانستم نادر ابراهیمی از زمان قبل انقلاب در حوزه کودک کار میکرده و برایم جالب بود ببینم او چه پاسخی خواهد داد. ناامیدم هم نکرد. از محیط گفت و اینکه معلم نباید دانشآموز را در چنین موقعیتهایی قرار بدهد.
پاسخ من
صدا درآوردن دانشآموزان در حالت عادی کار غلطی است با یک حاشیه. منظورم از حالت عادی این است که مثلا اتفاق خاصی نیفتاده باشد که دانشآموزان به نشانه اعتراض در حال تولید سر و صدا باشند در آن صورت و مواردی مانند آن شاید موجه باشد.
اما حاشیهاش چیست؟ اینکه اگر شما به اصل خود حالت عادی مدرسه اعتراض داشته باشی و آن را نخواهی گزینههای پیش رویت هم کم هستند هم ناکافی. کارکرد تقریبا غیر قابل جایگزین مدرسه از نظر من نه آموزش کلاسیک بلکه در آن جمعی است که داخل مدرسه شکل میگیرد.
حالا فرض کنیم شما با قسمتی از بخش آموزشی مشکل داری. امکان اینکه آن قسمت را کنار بگذاری و از بقیه استفاده کنی هست؟ مثلا در برخی کلاسها شرکت نکنی. زمان ما که نبود الان هم تا جایی که میدانم نیست. اگر کلا مدرسه را بخواهی رها کنی بستگی به امکانات مادی و معنویای که خانوادهات دارند میشود بخش آموزش را پوشش داد اما جایگزین آن جمعی که در مدرسه شکل میگیرد در حال حاضر حداقل برای عموم نزدیک به غیر ممکن است. حالا در این زمینه چیزی شبیه عصیان شاید موجه بشود.
در این نوشته از زاویه این حاشیه که گفتم به ماجرا نگاه نخواهم کرد.
غلط بودن کار معلم
رویکرد معلم در نشان دادن نارضایتیاش در ابتدا به نظرم درست است.
گام بعدی معلم یعنی اخراج دو ردیف آخر با شرط لو دادن فرد یا افراد تولید کننده سر و صدا و قرار دادن دانشآموزان در این شرایط، از نظر من غلط است. هدف معلم پایان یافتن ایجاد سر و صدا در کلاس است. من به نظرم شیوههای دیگری برای رسیدن به هدف وجود دارد که نکات منفی روشی که معلم در فیلم استفاده کرد را نداشته باشد.
اولین ایراد کار معلم این است که حداقل قسمتی از مسئولیت خود را بدون رضایت دانشآموزان روی آنها گذاشته. اصلا معلم به چه حقی میتواند فردی را مجازات کند به جرم اینکه کسی که سر و صدا میکند را معرفی نکرده (اصطلاح زمان ما این بود که فرد دوستانش را “لو میدهد”)؟
برای ایراد اول نیاز نداریم اجبار به معرفی (نوعی اعترافگیری) را به طور مطلق غلط بدانیم. همین که در فضای این ویدئو و فضاهای مشابه آن را غلط بدانیم کافیاست.
دوم این که حتی اگر با این روش موفق شود برای دانشآموزی که فرد تولید کننده سر و صدا را لو داده تبعات بعدی وجود خواهد داشت. این را به احتمال احتمال برچسب خوردن، آزار و اذیت و آسیب دیدن روابط او و سایر دانشآموزان وجود دارد و این روابط میان دانشآموزان اگر نه کارکرد اصلی به نظرم از کارکردهای مهم مدرسه است.
کار دانشآموز
با توجه به چیزی که من در این ویدئو میبینم و شرایطی که به نظر میرسد. فکر میکنم کار دانشآموز نادرست بود دلایلم هم متناظر با دو دلیلی است که برای نادرست بودن کار معلم آوردم.
دلیل اول و اصلی من در نادرست بودن کار دانشآموز این است که او با معرفی کسانی که سر و صدا میکنند به کار غلط معلم نوعی مشروعیت میبخشد. معلم حق ندارد دانشآموز را مجبور به معرفی آن افراد کند و این کار درست نیست. حالا دانشآموز با اقرار خود نوعی مشروعیت به کار نادرست معلم میدهد. همانطور که اگر کسی به من ظلم میکند و من امکان اعتراض و جلوگیری دارم ولی نمیکنم. خود این اعتراض و جلوگیری نکردن یک کار نادرست دیگری است اضافه بر کار نادرست ظلم کردن.
دلیل دوم هم احتمال صدمه خوردن رابطه دانشآموز با بقیه دانشآموزان است. به نظر من رابطهی دانشآموزان اهمیت بیشتری دارد تا از دست دادن یک کلاس به طور موقت.
شرایط متفاوت
کمی از شرایط این ویدئو خارج شویم. اگر مثلا این یک کلاس تقویتی بود که افرادی از جاهای مختلف دور هم جمع شده بودند. کلاس هم کلا قرار بود فقط یک بار برگزار شود. در این حالت به نظرم رابطه بین دانشآموزان مطرح نخواهد بود اما همچنان دلیل اول برقرار است.
اگر در این کلاس تقویتی معلم کسی را بیرون نمیانداخت و مجبور به معرفی کردن نمیکرد. اگر تنها ابراز نارضایتی خود را از سر و صداها نشان میداد و این سر و صداها به کلاس آسیب جدی میزدند. در این شرایط اگر کسی به طور داوطلبانه سر و صدا کنندگان را معرفی میکرد تا از کلاس خارج شوند آیا کار درستی انجام داده بود؟ اینجا به نظر دلیل اول هم دیگر برقرار نیست. به نظرم اینجا معرفی سر و صدا کنندگان مشکلی ندارد، البته در این مثال فکر میکنم درستش این است که قبل معرفی با صحبت مستقیم و تلاشهای مانند آن سعی کند قضیه را حل کند.