این احساس ارزش یک عمر زندگی را دارد – زندگیِ تا حدی راضی‌کننده

این دیروز مرحله یک هشتم یورو ۲۰۲۰ تمام شد. واقعا هم بازی‌های مهیجی از آب در آمدند. من قسمت زیادی از بازی‌های بلژیک – پرتقال، اسپانیا – کرواسی، فرانسه – سوییس، انگلیس – آلمان را دیدم و به نظرم فقط بلژیک – پرتقال کسل کننده بود.

دیشب اوکراین با برد سوئد اولین بار به مرحله یک چهار صعود کند. شوچنکو بازیکن مشهور سال‌های ۲۰۰۰-۲۰۱۰ و سرمربی الان اوکراین جایی در مصاحبه بعد از بازی گفته:

به طور دیوانه وار خوشحالم و این احساس ارزش یک عمر زندگی را دارد

مصاحبه شوچنکو بعد از برد سوئد

یک مطلبی می‌خواندم با عنوان «مارچلو بیلسا در جستجوی مداوم خوشبختی» که گفته بود: بیلسا زمان سرمربی‌گری شیلی قبل از هر تمرین عادت داشته به مناطق فقیرنشین شیلی سر بزند و با حس و حال بدی که از دیدن آن صحنه‌ها داشته به کمپ تمرینی برود.

در تیم مارسی هم به بنجامین مندی گفته بود که می‌تونی بهترین مدافع چپ جهان بشوی و ناشاد یا معمولی بودن را بپذیری و خوشحال باشی.

زندگیِ تا حدی راضی‌کننده

مطلبی می‌خواندم با عنوان «زندگیِ تا حدی راضی‌کننده» که نگاه شوپنهاور به خوشحالی و زندگی را مرور می‌کرد.

نویسنده می‌گوید بدبینی شوپنهاور از دو نوع مشاهده می‌آید.اول مشاهده درونی اینکه انسان خواسته‌های جدی‌ای دارد برای دستیابی به یک سری چیزها در دنیا و پشت هر یک از خواسته‌ها و تلاش برای رسیدن به آن‌ها یک کمبود است. با این حال رسیدن به ندرت برای فرد خوشحالی به همراه داره چرا که همیشه خواسته‌ها و نارضایتی‌های دیگری وجود دارند که جایگزین قبلی‌ها بشوند. وگرنه حوصله‌مان سر می‌رود و حس پوچی به انسان دست می‌دهد.

اگر به اندازه کافی خوش‌شانس باشیم که نیازهای اولیه‌مان برآورده شود آنگاه برای فرار از ملالت خواسته‌های جدیدی برای خودمان می‌تراشیم. از نظر شوپنهاور انسان هیچگاه به رضایت نهایی و دائمی نمی‌رسد.

زندگی مانند یک پاندول در نوسان دائمی میان درد و ملال است.

شوپنهاور

نوع دوم مشاهده یک مشاهده بیرونی است مبنی بر اینکه به طول کلی پنجه‌ها و دندان‌های جهان آغشته به خون است. شوپنهاور با این ایده که جهان ما بهترین جهان ممکن است مخالف است. اگر قرار بود با توجه به نتایج جهان هدف آن را قضاوت کرد تنها می‌توان آن را دار مجازات در نظر گرفت.

بر مبنای این دو مشاهده با ارجاع به گفته‌ی خود شوپنهاور می‌توان گفت:

زندگی کسب و کاری است که هزینه‌هایش را پوشش نمی‌دهد

شوپنهاور

جایی برای خوشحالی

پس جا برای خوشحالی کجاست؟ لحظاتی با ارزش یک عمر زندگی وجود ندارد؟ چگونه می‌توان بود تا چنین لحظاتی را زندگی کرد؟

شوپنهاور ادعا نمی‌کند که خوشحالی وجود ندارد. ولی می‌گوید خوشحالی چیزی جز نبود درد و رنج نیست. خوشحالی یک چیز سلبی است. حس لذتی که از مشاهده یک فرد بدبخت مشاهده می‌کنیم در واقع به خاطر تذکری است که به ما می‌دهد از اینکه چه درد و رنج‌هایی هست که آن‌ها را نداریم.

نگاه‌های مشابه شوپنهاور در طول تاریخ کم نبوده شاید یکی از تفاوت‌های جدی با دیگر نگاه‌ها آنجاست که در نهایت به نظر شوپنهاور (به برداشت نویسنده) نهایت چیزی که شاید بتوان به دست آورد زندگی تا حدی راضی‌کننده است.

دیدگاهتان را بنویسید