- قسمت اول: حقیقت دورتر از قضاوت – خودروهای هیبریدی
- قسمت دوم: قضاوت پیش از دانستن
پیشنوشت: روز سوم چالش این دومین پستی هست که مینویسم، بله دو روز هم نتوانستم به چالش پایبند بمانم. چرا؟ چون هر موضوعی به ذهنم میرسید، پیشنیازهایی برای تبدیل شدن به نوشته داشت که برآورده نشده بود و برآورده شدنش هم زمانی میخواست که پیدا نکردم(دیر شروع به گشتن کردم). در همین چند روز آینده در یک روز دو پست خواهم نوشت تا بلکه جبران شود و ۱۰ روز به چالشم اضافه میکنم، شاید درس حسابیی شد:d.
اما نوشته دوم در روز سوم. چند روز پیش بود که در خبرها خواندم تعرفه واردات خودروهای هیبریدی مقدار قابل توجهی افزایش یافته، آن روزها همچنان بحث آلودگی هوا در مرکز توجه قرار داشت، مدارس روزهای قبل تعطیل شده بودند و اتفاقاتی دیگر(بر خلاف این روزها که در تهران برف باریده و شهر بسیار زیبا و دلنشین شده). همزمان با منتشر شدن خبر انتقادها شروع شد که چرا دولت این کار را کرده، دولت فقط به فکر جیب خودش است و غیره. مدتی گذشت تا فکر کنم آقای نوبخت پاسخی به این مضمون داد که این خودروها، هیبریدیِ واقعی نیستند. تا آنجایی که من دیدم توضیحات بیشتری داده نشد و از آنجا که افکار عمومی قانع نشده بود، در گفتگوی تلویزیونی رییس جمهور هم این سؤال مطرح شد که ایشان هم پاسخ مشابهی دادند به این مضمون که به دولت گزارش شده این خودروها واقعا هیبریدی نیستند.
من چه فکر میکردم؟ من هم خب تعجب کرده بودم و برایم سؤال بود، البته نه آن قدر مهم که پیگیری یا تحقیق خاصی بکنم صرفا از این جهت برایم جالب بود که چرا دولت چنین کار غیر قابل دفاع یا توجیهی کرده(غیر قابل توجیه البته برای من معنای خاصی دارد که مثلا جوابش نمیتواند این باشد که دولت کدام کارش قابل توجیه است که این یکی باشد، یا مثلا حکومت کلی کار غیر قابل دفاع میکند این هم کنار آنها). شنیدن پاسخ آقای نوبخت هم قانعم نکرد و به نظرم آمد جهت از سر باز کردن است، نهایتا حدس میزدم که کفگیر دولت به تهِ دیگ خورده و مجبور است تا میتواند پول بگیرد. گذشت تا وقتی آقای روحانی هم در گفتگوی تلویزیونی همانطور که گفتم قضیه غیر واقعی بودن را تکرار کرد و من کمی در حدسم شک کردم.
از شک بنده هم گذشت:D تا اینکه امروز یا دیروز بود که به طور اتفاقی این نوشته را در کانال تلگرامی آقای حامد قدوسی دیدم. ایشان توضیح دادهاند که مصرف سوخت خودروی هیبریدی یک مدل با نوع غیر هیبریدی آن مدل تفاوت کمی دارد و با توجه به رانتی که ممکن است ایجاد کند، افزایش تعرفه میتواند قابل دفاع باشد. برای متوجه شدن موضوع، نوشته ایشان را بخوانید، موضوع این نوشته خود چراییِ افزایش تعرفه نیست.
برای خود من این سؤال در همان حدی که مرا کنجکاو کرده بود تقریبا حل شد. چون به آقای قدوسی تا حدی اعتماد دارم، نوشتههای ایشان را تقریبا از سه چهار سال پیش پراکنده خواندهام و تکههای پازل با این توضیح جورتر هستند. اما موضوع این نوشته چیست؟ مسأله من کجاست؟ مسأله در فاصله بین دانستن حقیقت(در حدی که لازم است و میتوانیم) و قضاوت کردن است.
در این مورد خاص من خودم خیلی قضاوتی نکردم بیشتر به عنوان یک سؤال جالب مطرح بود، اما بسیاری کردند، خود من در موارد دیگری که برایم مهمتر باشد میکنم و حتی در همین مورد هم بالاخره تا حدی قضاوت کردهام. من اعتقادی به این ندارم که نباید قضاوت کنیم چرا که انسان، دائم در حال قضاوت هست، بدون آن امکان جلو رفتن وجود ندارد. مشکل در این گونه موارد اینجاست که روشن شدن حقیقت بعد از قضاوت اتفاق میاقتد و این موارد در حال بیشتر شدن است. زمان لازم برای رسیدن به حقیقت از زمانی که برای قضاوت کردن منتظر میمانیم بیشتر شده. دلم میخواهد بگویم از ویژگیهای دنیای مدرن، رسانههای اجتماعی و … است که قضاوت کردن را جلو انداخته و آن قدر جلو انداخته که جلوتر از دانستن حقیقت قرار گرفته. ولی در واقع دلیلش را نمیدانم، نمیدانم برای امروز است یا دیروز هم بوده.
در این مورد خاص شاید بتوان گفت دولت ضعیف عمل کرده و در موردی که به سادگی میشد افکار عمومی را قانع کرد، اطلاع رسانی خوبی انجام نشده. صرف گفتن واقعی نبودن کمکی نمیکند و دیدیم که نکرد. تصمیم درست در دل خودش اطاع رسانی درست و اقناع میخواهد وگرنه ممکن است به هدفش نرسد یا حتی اوضاع را بدتر کند. همچنان اما مسأله باقی است اگر دولت باید تلاش کند اطلاع رسانی بهتری انجام بدهد ما هم باید تلاش کنیم راه حلی برای مشکل پیدا کنیم چرا که در این حالت احتمال اشتباه بودن قضاوتهایمان بالاتر میرود. همچنین در موقعیتهای دیگری ممکن است در طرف مقابل، دولت یا نهاد مشابهی وجود نداشته باشد که اصلا بخواهد اطلاع رسانی کند. ما چه باید بکنیم؟
در نوشته دیگری به راه حلهایی که به نظرم میرسد خواهم پرداخت.
1 comment / نظر خود را در زیر وارد کنید