اخیرا کتاب ابله داستایفسکی را تمام کردم. کتابی که در کل از آن خوشم نیامد، مسائلی که در آن مطرح شده بود را خیلی با اوضاع و احوال خودم مرتبط ندیدم. در اواخر نیمه اول کتاب صحنهای بدین شکل رسم شده:
[هشدار، خطر لو رفتن داستان]
فردی به خواستگاری زنی میرود، گویابا این نیت که این ازدواج را وسیلهای قرار دهد برای بالا رفتن مقام و ثروتش. زن متوجه نیت خواستگار شده و موقع خواستگاری طی گفتگویی مقدار زیادی پول را درون آتش میاندازد و خطاب به خواستگارش میگوید هر چقدر از آن را که بتوانی سالم از آتش خارج کنی مال خودت میشود.
[پایان]
از نظر من نیمه اول کتاب از نیمه دوم ضعیفتر بود با این حال همین صحنه یکی از معدود قسمتهای خوب نیمه ابتدایی کتاب است. در اینجا داستایفسکی نشان میدهد چقدر بیشتر شخصیتها حقیر هستند.
در این نوشته میخواهم از حقارت برداشتن پول از آتش(خارج از زمینه داستان ابله) یا انجام برخی کارهایی که از نگاه عموم تحقیرآمیز به نظر میرسند بنویسم.
ابتدا به نظرم آید چیزی که کاری مانند برداشتن پول از آتش را تحقیرآمیز میکند حضور فرد دیگری است که گویی کنترل ما را به دست گرفته. مثلا اگر پول خودمان طی یک اتفاق درون آتش بیفتد، تلاش برای خارج کردن پول از آتش را کسی تحقیرآمیز نمیبیند. یا اگر موبایلمان درون دستشویی بیفتد درآوردن آن بد دیده نمیشود ولی اگر فرد دیگری موبایل را درون دستشویی پرتاب کند و بگوید اگر درآوردی مال خودت، انجام آن را تحقیرآمیز میدانیم. چه تفاوتی به وجود آمده که یکی تحقیرآمیز است دیگری نه؟
بیایید کمی شرایط این دو حالت را نزدیکتر کنیم. اگر پول کسی در آتش بیفتد و ما برای او آن را دربیاوریم به نظر تحقیرآمیز نیست. حتی اگر پول یا چیز قیمتیای که برای ما نیست ولی اگر آن را برداریم برای ما میشود را هم اگر از آتش در بیاوریم به نظر تحقیرآمیز نیست یا میزانش خیلی کم است. مثلا اگر شمش طلایی از آسمان در آتش افتاد و ما برش داشتیم.
اگر کسی از ما بخواهد در ازای پولی زیر آفتاب بایستیم بدون ارزش افزوده قابل توجهی به نظر تحقیرآمیز است(ولی نه به آن شدت).
با توجه به این مثالها به نظر دو مسأله میتواند کار را تحقیرآمیز کند. اول حاضر بودن به انجام هر کاری برای پول، دوم حاضر بودن به انجام یک کار بدون ارزش افزدوده قابل توجه در عوض پول.
دریافت پول در عوض کاری که مهمل به نظر میرسد همواره تحقیرآمیز نیست. بستگی به نگاه خود شخص دارد. مثلا ممکن است حداقل ارزش ایستادن زیر آفتاب و دریافت مبلغ قابل توجه در ازای آن این باشد که به شما امکان بدهد تا مدتی به میل خود و به راحتی زندگی کنید و پول درآوردن جزو دغدغههایتان نباشد. حتی وقتی کاری میکنیم که در کل مهمل نیست، گاهی کارهایی به عهده میگیریم یا به عهدهمان میافتد که به نظر خودمان مهمل است ولی انجام میدهیم.
در مورد حاضر بودن به انجام هر کاری برای پول هم به نظرم میتوان نشان داد که همواره تحقیرآمیز نیست. بله برای ۵۰ هزار تومان دست در آتش کردن تحقیرآمیز است اما برای ۸۰۰ میلیون چطور؟ دانشجویی را فرض کنید که با علاقه در یک دانشگاه خوب و رشتهای که خودش خواسته درس میخواند، اما چون نمیتواند خرج خودش را برآورده کند عصرهای بعد از دنشگاه ظرف میشورد تا بتواند گذران زندگی کند. حالا اگر کسی ۸۰۰ میلیون تومان درون آتش بیاندازد و او بتواند با کمی سوختگی موقت آن را مال خودش کرده و به این ترتیب دیگر نیاز نباشد که در طول دوران دانشگاه مشغول به کار نامربوط باشد. کجایش تحقیرآمیز است؟ حالا بقیه هر طور میخواهند نگاه کنند، اوست که شرایط خودش را میفهمد.
البته در همین مثال دانشجو هم شهود من میگوید کار تحقیرآمیز است به خصوص اگر فردی که پول را درون آتش پرتاب میکند رفتار اهانت کنندهای هم بکند. شاید شهودم غلط است، من هیچگاه تجربه آن دانشجو و موارد مشابه را نداشتهام. شاید هنوز مسأله را درست نفهمیدهام.
بله همه اینها را گفتم تا از مفهوم احترام فرار کنم اما گویا چارهای نیست، تحقیر نوع شدید بیاخترامی و در جهت مخالف احترام است. تلاش کردم بدون به میان کشیدن احترام که به نظرم مفهوم مبهمی است توضیحی برای پول در آتش افتاده پیدا کنم اما نشد. گویا بدون ایضاحِ مفهومِ احترام و مشخص ردن جایگاه آن نمیتوانم این مسأله را به پایان ببرم.
در آینده در مورد احترام خواهم نوشت.