نمیخواهم بنویسم که از نظر من چرا مردم کشور ما کتاب نمیخوانند، چرا در ایران کتابهای زیادی چاپ میشود اما تیراژ آنها بسیار پایین است. صرفا قصد دارم یک گزاره را برای خودم واضح کنم، ببینم آن را قبول دارم یا نه و آن گزاره این است:
رمانخوان کتابخوان نیست.
به طور جدی اولین بار در سایت goodreads با جملهای نزدیک به این مضمون برخورد کردم. تعدادی از اعضا و دوستانم در این شبکه اجتماعی بر محور کتاب، به نوعی به این موضوع اشاره میکردند و بقیه اعضا را تشویق به کمتر خواندن کتابهای رمان. همانجا این سوال برای من ایجاد شد واقعا بهتر است کمتر رمان بخوانیم؟ رمان خواندن مشکلی دارد؟ به مرور در موقعیتها و مکانهای مختلف دوباره این سوال برای من تکرار شد، تا به امروز که قصد دارم در این مورد بنویسم و نظر خودم را کشف کنم.
اول باید این گزاره وضوح بیشتری پیدا کند چرا که رمان نوعی کتاب است و رمان خواندن هم کتاب خواندن محسوب میشود. پس ببینیم منظور از رمانخوان و کتابخوان چیست.
به نظرم رمانخوان در اینجا دو معنا میتواند داشته باشد. اول به همان معنای لفظیاش یعنی فردی که کتابهای رمان (داستانی و ساختگی) میخواند. دوم خواندن به قصد سرگرمی.
کتابخوان کمی نامفهومتر است چرا که قطعا به معنای لفظی به کار نرفته. با توجه به این موضوع و فضایی که من معمولا این گزاره و گزارههای شبیه به آن را دیدهام چند مورد از معناهایی را که فکر میکنم بیشتر مورد نظر بوده میآورم. اولین معنایی که به نظرم میرسد رشد دهنده است، دوم مفید بودن، سوم آگاهی بخش و چهارم حل کننده مساله یا مشکل. هر چهار معنا اشتراکاتی دارند من معنای چهارم را انتخاب میکنم چون از سه معنای دیگر روشنتر است و به نظرم هر سه به نوعی به حل مساله و مشکل برمیگردند.
حال این گزاره را با معناهای جدید بازنویسی میکنم:
- رمان خواندن مساله و مشکلی را حل نمیکند.
- خواندن به قصد سرگرمی مساله و مشکلی را حل نمیکند.
اگر منظور از رمانخوان کتابخوان نیست جمله بازنویسی شده اول باشد، به نظرم حداقل با توجه به تجربه خودم کاملا غلط است حتی فکر نمیکنم بتوان گفت رمان نسبت به بقیه کمتر مسالههای ما را حل میکند. به گمانم اصلا بسیاری از رمانهای معروف و ماندگار چون مشکلی از مشکلات ما را حل میکنند ماندگار شدند. به هیچ وجه نمیتوانم قبول کنم رمانهای داستایفسکی یا تولستوی به درد ما نمیخورند یا کمکی به حل مسالههایی که در زندگی با آنها مواجهیم نمیکنند. خود من اگر بخواهم ۱۰ کتاب موثر سال گذشته خودم را لیست کنم حداقل ۳ رمان در این لیست خواهد بود.
اما اگر منظور این باشد که خواندن به قصد سرگرمی مساله و مشکلی را حل نمیکند. اولا معنای آن با گزاره اصلی فاصله زیادی دارد. ثانیا خیلی هم حرف جدیدی نیست و مختص به کتاب خواندن هم نیست به گمانم اصولا سرگرمی صرف مشکلات ما را حل نمیکند حالا در هر کاری باشد.
در انتها من فکر میکنم در کتابخواندن و خیلی کارهای دیگر (حتی شاید زندگی) برای اینکه رشد کنیم و مسائلمان حل شود باید آگاهانه آن را انجام دهیم. آگاهانه کتاب بخوانیم، آگاهانه زندگی کنیم.