در گذشته که جدیتر پیگیر اخبار سیاسی اجتماعی ایران و تا حدی جهان بودم، یک وبسایت را دنبال میکردم برای متوجه شدن رویدادها، و حدود چهار پنج وبسایت هم برای خواندن تفسیرها و تحلیلها داشتم. منبع رویدادها معمولا خبرگزاری فارس بود در کنار آن اخبار ساعت ۲۱ صدا و سیما(تقریبا مجبور بودم ببینم و به این شکل برایم منبع شد)، منابع تفسیری و تحلیلی برای من طی زمان تغییرات بیشتری داشتند اما از آنهایی که یادم میآید: الف، عصرایران، خبرآنلاین، انتخاب.
چرا اینطور تفکیک منبع رویداد و تفسیر؟ به مرور زمان و به دلیل نیاز این اتفاق افتاد. خبرهایی میدیدم که لازم بود از دقت در آنها مطمئن شوم و به اطلاعات رویدادیِ منابع تحلیلی و تفسیریام نمیتوانستم اعتماد کنم. چون آنها گاهی سرعت، دستهاول بودن خبر و جذب مخاطب را فدای دقت میکردند. در برخی حتی خبر را برای اینکه با تفسیر و تحلیلشان جور در بیاید عوض میکردند. طی تجربه وبسایت خبرگزاری فارس به نظرم از این لحاظ قابل اعتماد آمد اما از طرفی هیچکدام از تفسیرهایش را قبول نداشتم، حتی برخی از آنها برای من مخرب بود، تأثیر بد میگذاشت. بنابراین اگر میخواستم مطمئن شوم فلان اتفاق افتاده یا نه، چه آماری از اتفاق یا فلان موضوع توسط منابع رسمی منتشر شده و فلان عبارت در متن سخنرانیِ مثلا رهبری بیان شده یا به چه شکل بیان شده، به فارس رجوع میکردم. ولی تحلیل و تفسیرهایش را معمولا نمی خواندم.
آن روزها گذشت و الان تقریبا فقط عصرایران را دنبال میکنم، ولی خواندن درس رویدادهای اطراف ما، چگونه الگوهای ذهنی و مدل ذهنی ما را میسازند؟ در متمم باعث شد دوباره به آن فکر کنم.
این درس به طور خلاصه میگوید که همه ما در زندگی با تعداد زیادی رویداد مواجه هستیم(منظور از رویداد اتفاقات با قابلیت تفسیرپذیریِ پایین هست). ذهن ما از یک سری رویدادهای مشابه الگوی ذهنی میسازد و در ادامه با کنار هم قرار گرفتن تعدادی از الگوهای ذهنی، مدلهای ذهنی ساخته میشود. دقت کنید ساخت یک الگوی ذهنی دریافت ما را از رویدادهای بعدی تغییر خواهد داد. حالا اگر رویدادهایی با این الگو نخوانند در دسته استثناها قرارشان میگیرند. حتی ممکن است الگویی با ۳۰ رویداد ساخته شود ولی ۵۰ رویداد خلاف آن الگو، باعث تغییرش نشود.
حالا اگر یک تناظری میان رویداد خبری با رویدادهایِ گفته شده در مورد مدل ذهنی، و میان تفسیر و تحلیل خبرها با شکلگیریِ الگوهای ذهنی برقرار کنیم. من رویدادهایم را از خبرگزاری فارس دریافت میکردم یا حداقل آنها را با فارس درستسنجی میکردم و با تفسیر و تحلیلهای بقیه الگوهای ذهنی جدید شکل میدادم یا آنهایی که داشتم را تغییر میدادم.
از جهتی اگر نگاه کنیم، دریافت رویدادهایم هم خالی از تفسیر نبود. چراکه رویدادهای خبری بسیاری در روز نوشته میشود و من وقت نداشتم که تک تک آنها را حتی در حد تیتروار بخوانم، اخبار برگزیده را نگاه میکردم. خود این انتخاب اخبار برگزیده توسط خبرگزاری نوعی تفسیر دارد، گویی خبرها از یک فیلتری از جنس الگوی ذهنی رد میشوند. در کنار آن در مورد انتخاب و پررنگ کردن تیتر یک خبر هم این موضوع صادق است. مطمئن نیستم این مقدار از تفسیر تا چه حد تأثیر گزار است، ولی وقتی از فضای خبری کمی فاصله گرفتم حس کردم که همین حدِ به نظر کم توانسته اولویتهای مرا جابهجا کند، برخی مسائل را پررنگتر یا کمرنگتر کند.
چرا منبع تحلیل و رویدادم فرق داشتند؟
حالا میخواهم به این سوال با زبان و نگاه مدل ذهنی پاسخ دهم. منبع رویداد متفاوتی داشتم چون منبعی که هم از نظر رویدادی معتبر باشد هم تحلیلهایش بر حداقل مبانی مشترکی باشد پیدا نکردم. وقتی دو نفر میخواهند گفتگو کنند، در صورتی که خود موضوع در مورد مبانی و پیشفرضها نباشد، برای شکلگیری گفتگو نیاز به مبانی مشترک است. میشود گفت این مبانی مشترک همان مدلهای ذهنی هستند یا حداقل از جنس آن. از نظر من خبرگزاریها هم مدل ذهنی دارند و علاوه بر آن درست است که بین خبر و خواننده گفتگو شکل نمیگیرد اما همچنان نیاز به مدل ذهنی مشترک داریم. اگر مدلهای ذهنیِ منِ خواننده و خبرگزاری همپوشانی کافی نداشته باشد، پیگیری تحلیلهای خبرگزاری برای من فایدهای ندارد. البته تأکید میکنم بر پیگیری، چون پیگیری با خواندن موردی یا خواندن در حوزهی خاص، فرق دارد.
امروز بهتر آن روزهای خودم را میفهمم. شاید من با درستسنجی و دریافت رویدادها از یک منبع با مدل ذهنی مخالف خود و دریافت تحلیلها از منابع متعدد با مدلهای ذهنی همسوتر تلاش میکردم الگوهای دهنیِ بهتری برای خودم شکل بدهم.