مدتی هست که بین حرفها و نوشتههای روزمره مردم، فساد یک واژه پرتکرار و نسبتا کلیدی شده. و البته این ارزیابی از مشاهدات خود من هست، شاید اشتباه کنم و فساد آن قدرها هم پرتکرار نشده باشد. در هر حال این در آنچه میخواهم بگویم تأثیری ندارد.
بگذریم از اینکه درصدی از این فساد، فساد کردنها برای توجیه و بهانه انجام دادن کارهایی است که بدون ایجاد این جو امکانش نیست. در واقع میشود دید که با واژه و مفهوم فساد هم برخی فساد میکنند.
خوب بود اگر میتوانستم کمی مفهوم فساد و فساد کردن را دقیقتر کنم، اما سواد و فهمش را ندارم، فعلا بگذارید با همین مفهوم دم دستی جلو برویم.
به نظر گسترش و عمیق شدن فساد مالی آسیبهای متعددی دارد، اما اخیرا توجه من به یکی از آسیبهای آن جلب شده و قصد دارم در این نوشته به آن بپردازم.
باز هم بنا بر مشاهد تجربی خودم، به نظر درصد قابل توجهی از انسانها مایل هستند تا ثروتمندتر شوند، طبیعی است که این میل روی تصمیمات و انتخابهایشان تأثیر میگذارد. و به این ترتیب توجه میکنند به افرادی که قبل از خودشان به درجهای از ثروتمندی رسیدهاند. به پولدارهای اطرافشان، در خانواده، آشنایان و به ثروتمندان معروف شهر، کشور و جهان.
وارن بافت، بیل گیتس، جف بزوس، هر یک نشان دهنده راهی هستند که از ثروتمندی گذشته است. افرادی که در ابتدای مسیر قرار دارند هر یک به سهم خود این ثروتمندان را مورد مطالعه قرار میدهند و هزینه فایده ثروتمند شدن را محاسبه میکنند. که آیا ثروتمند شدن به هزینههای آن میارزد یا نه. مثلا ارزش دارد ۱۰ سال از جوانیام هفتهای ۱۰۰ ساعت کار کنم تا بتوانم این ماشین، این خانه و … را داشته باشم؟
حال جامعهای را در نظر بگیرید که فساد مالی در آن گسترش یافته، یعنی افراد قابل توجهی وجود دارند که به پولدار شدهاند اما ما به ازای آن کار نکردهاند، حداقل در چارچوب قانون و اخلاق. حالا اگر من که به هر دلیلی از فساد این آدم اطلاع ندارم او و امثال او را در ارزیابیهایم لحاظ کنم، به اشتباه نخواهم افتاد؟
حرکت در مسیر همچین افرادی(فاسدان) در عین رعایت اخلاق و قانون، طبعا مرا به نزدیکی ثروت آنها هم نخواهد رساند که هیچ، بلکه من را به سمت ناامیدی از خودم میبرد. حتی اگر من در مسیر این افراد نرفتم و راه خودم را پی گرفتم در آینده خودم یا دیگری ممکن است راهم را با آنها به لحاظ نتیجهی ثروت مالی مقایسه کند، نتیجهاش احتمالا باز هم ناامیدی، سرخوردگی و اشتباهات محاسباتی دیگر خواهد شد.
جامعهای که تعداد افراد فاسد در آن قابل توجه شدند، الگوهایی میسازد که خود الگوها فاسد هستند و این الگوها حتی اگر دیگران را به فساد تشویق نکنند، آنها را در محاسباتشان به اشتباه خواهند انداخت.