حین خواندن کتاب ملتها چگونه شکست میخورند، دائم این جمله به ذهنم میآمد که فکر میکردم از مسیح نقل شده: «دانه بکارید. باران خواهد آمد». گفتم اینجا هم بنویسم، گشتم دنبال منبع آن تا مطمئن شدم جمله درست در ذهنم مانده یا نه. بالاخره متوجه شدم آن را در این پست شعبانعلی خواندهام و درستش هم این است:
چاله بکنید. باران خواهد آمد.
مسیح
خود او هم بهتر گفته که این جمله میتواند در بیان ترکیب شانس و تلاش باشد. کتاب ملتها چگونه شکست میخورند هم تأکید میکند بر تفاوتهای کوچکی که در نقاط و زمانهای حساس شکافهای آینده را رقم میزنند. همین مرا مرتبا یاد این جمله میانداخت.
فراتر از ترکیب شانس و تلاش برای من این جمله نماد یک نوع نگاه شده. به زندگی خودم که نگاه میکنم، بسیاری از تفاوتهای بزرگِ الان با گذشته خودم، خوب یا بد. نتیجه کارها و روندهایِ متفاوت کننده کوچکی است که حتی در مورد بسیاری از آنها فکرش را نمیکردم به اینجا ختم شود و این شکاف بزرگ را تولید کند. میتوان به رویدادها و نتایج اطراف هم با این نگاه، نگاه کرد. آنها را نتیجه انتخابها و تفاوتهای کوچک گذشته ببینیم و برای ساختن اتفاق و الگوی دلخواه خودمان دانه بکاریم، به جای افتادن به جان درختان دیگر، به جای مبارزه با معلولها. چرا که باران دیر یا زود خواهد آمد.