دیشب پس از گوش دادن به یکی از گفتگوهای رادیو مذاکره، با خود فکر میکردم چطور میشود که این گفتگوها فراتر از دو طرف گفتگو میرود؟ از طرفی به یاد سری گفتگوهای خشت خام افتادم، آنها هم بسیار خوب بودند و همین حس فراتر رفتن از دو طرف گفتگو را به من میدادند. انگار به یک سری نکاتی اشاره میشود که خارج از فضای گفتگو مطرح نمیشود حتی شاید خودشان هم خیلی قبل از شروع گفتگو متوجه این مسائل نباشند.
چیزی که توجه من را جلب کرد گفتگو کنندههای هر دو سری این گفتگوها بود یعنی محمدرضا شعبانعلی در رادیو مذاکره و حسین دهباشی در خشت خام. هر دوی آنها مهارت قابل توجهی در گفتگو دارند. گفتگو شوندههای بسیار خوبی انتخاب میکنند. خودشان بر مبحث مورد بحث مسلط هستند، بحث را بسیار خوب هدایت میکنند و به خوبی نکات را برجسته میکنند.
توضیح کوتاه در مورد این دو: رادیو مذاکره تعدادی فایل صوتی در رابطه با مذاکره بود، در ادامه شامل سری گفتگوهایی شد تحت همین نام ولی در مورد داستان کسب و کارها و افراد مرتبط با آن. خشت خام هم زیر مجموعه پروژه تاریخآنلاین(در مورد آن قبلا اینجا نوشتهام) قرار میگیرد و شامل گفتگوهایی با افراد مطلع از تاریخ معاصر ایران است.
همه اینها مرا به یاد آنچه از سقراط گفته میشود انداخت. از سقراط نوشتهای نمانده، اطلاعات امروز ما از وی عمدتا بواسطه آثار افلاطون است. آنچه درباره سقراط مشهور است گفتگوهای اوست. گفته میشود در میدان شهر راه میرفته و با مردم گفتگو میکرده. خودش گفته که، کار من مانند کار مادرم است(مادر سقراط ماما بوده)، من مامای روان هستم در واقع خود را اصطلاحا یک معلم یا کسی که آموزش میدهد نمیدانسته. از نقل قولهای مشهوری که از وی میکنند این است: «بصیرت واقعی از درون میجوشد». شاید اصلا به آموزش به معنای رایج امروز اعتقاد نداشته، سقراط با تشبیه کار خودش به مامایی معتقد بوده همانطور که ماما فرآیند زایمان را تسهیل میکند او هم به فرد مقابل خود کمک میکرده تا با اتکا به قوای درونی خود اندیشه خود را بیان کند و در نهایت شاید هردو به حقیقت نزدیکتر شوند.
هر دو سری گفتگوهای بالا با وجود شرایط متفاوت به نوعی سقراط گونه هستند.