با گذاردن عنوان «به دنبال سایه همای» به روی مجموعه مقالههای خود که به تازگی انتشار یافته، آیا منظورتان این بودهاست که هسته مرکزی مقالههای خود را نبردی بر ضد نفوذ تمدن غربی در شرق، و لزوم جلوگیری از تسلیم بیچون و چرای شرق به این تمدن، قرار داده باشید؟
نبردی در بین نیست. در واقغ تلاش نومیدانهای بیش نیست. کشور ما با آنکه هنوز صنعتی نشده است، از یورش تمدن صنعتی در امان نمانده. ما نزدیک است که همه آنچه ظریف و شریف و خوب در خصائل ملیمان بوده، از دست بدهیم؛ بدون آن که در مقابل، از مزایای تمدن غرب بهره بگیریم.
من نمیتوانم قبول کنم که ما یک ملت «بازیگر» شویم؛ آماده برای آن که از همه چیز تقلید کند؛ یا آنکه رفتاری نظیر رفتار مردم تازه به دوران رسیده داشته باشیم، یعنی شکوه و جلال تمدن «پلاستیک» و رادیوی ترانزیستوری و پپسی کولا چشم ما را خیره کند. موضوع این نیست که کسی مخالف تمدن غرب باشد، ابدا چنین چیزی نیست. خود من، چند سالی از باارزشترین و بهترین دورانهای زندگیم را در غرب گذراندهام و یکی از ایرانیانی هستم که خیلی به فرهنگ غرب مدیوناند.
ولی نگرانی در آن است که «پرستش غرب» نزد عدهای، مرادف با ایمان کورکورانه، انقیاد و تقلید شده است.
این طرز فکر، حس ابتکار و شخصیت را تضعیف میکند، و خواه ناخواه موجد تنبلی مغز و فساد اخلاقی و ابتذال میگردد.
برای ملتی که صاحب میراث عظیم فرهنگی است و گذشته پرشکوهی را به دنبال خود میکشد و بار سنگینی از تاریخ بر پشت دارد، ناروا و زننده است که سبکسری از خود نشان دهد، و خود را آنقدر پایین آورد که تا حد یک «تقلیدچی» تنزل کند.
من غالبا این سوال را از خود میکنم: هدف ما بطور دقیق چیست؟ این، که یک کشور پیشرفته بشویم؟ بسیار خوب. ولی یک «کشور پیشرفته» در واقع چگونه کشوری است؟… هدف ما، رسیدن به کشورهای صنعتی است، در حالی که یقین نیست که «پیشرفتهها» از ما «عقبمانده»ها خوشبختتر باشند.
آنچه دنیا کسر دارد، یعنی هم پیشرفتهها و هم عقبماندهها کسر دارند، سعادتی است که واقعا سعادت باشد؛ سعادتی ساده، استوار و انسانی…
از کتاب گفتهها و؛ ناگفتهها – محمدعلی اسلامی ندوشن.