مغالطه پهلوان‌پنبه و تعدُّدِ طرفداران

مغالطه پهلوان‌پنبه به نقل از ویکی پدیا:«در مغالطه پهلوان‌پنبه هیچ‌گاه دلیل و برهانی بر ضد مدعای نخستین مطرح نمی‌شود، بلکه ناقد مدعایی را که قدرت نقد آن را ندارد، کنار می‌گذارد؛ یک مدعای سست و ضعیف را که توانایی نقد آن را دارد، به طرف مقابل خود نسبت می‌دهد و به جای رد کردن مدعای اصلی، به رد کردن این مدعای ضعیف می‌پردازد.» چند مثال:

۱:
حسن: باید انسان‌ها آزاد باشند.
حسین: پس من آزادم تو را بکشم.

۲:
حسین: حسن شما که مسئول دولتی هستی چرا فرزندت را استخدام کردی؟
حسن: چه کار کنم؟ بگذارم بی‌کار بماند معتاد شود. پسرم در کل عمرش دروغ نگفته، رتبه ۱ دانشگاه بوده.

۳:
علی: باید اقتصادمان نسبت به فشار خارجی محکم باشد.
نقی: یعنی دور کشور دیوار بکشیم، عقب مانده‌ای.

۴:
بابک: ما نمی‌توانیم ثابت کنیم که در خواب به سر نمی‌بریم.
احمد: پس بزار بزنم در گوشت اگر در خواب هستیم.

هر چهار مثال بالا نوعی مغالطه پهلوان‌پنبه هستند. در این مغالطه فرد ممکن است در مدعای فرد مقابل را سطحی یا شدید کند، مضمونی نزدیک به آن ولی نه خود آن را به کار برد، اصلا مدعای دیگری را جا بزند و شروع به نقد آن کند. در همه این حالات در واقع مدعای فرد مقابل عوض شده(ضعیف‌تر) و این ادعای جدید مورد نقد قرار می‌گیرد، در حالی که این ادعای جدید اصلا مد نظر و مورد دفاع مدعی نبوده. بگذارید مثال‌های بالا را بررسی کنیم:

ادامه ی مطلب