معمولا در اخلاق از این صحبت میشود که چه چیزی به عمل ما ارزش میدهد حسن نیت ما یا خوب بودن نتیجه کار و بدین ترتیب معمولا فیلسوفان اخلاق به دو گروه تقسیم میشوند مثلا میتوان گفت کانت به حسن نیت توجه داشته و جان استوارت میل به نتیجه. به گروه اول اصطلاحا وظیفهگرا و گروه دوم پیامدگرا گفته میشود.
نمیدانم فقط در اطراف من اینطور بوده یا در بقیه جاها هم جمله «نیت اصل و مهم است» و جملات مشابه آن، قشنگ و حکیمانه محسوب میشوند. در صورتی که خودم در سالهای اخیر هر وقت میشنوم که نیت مهم است یاد این جمله ولتر میفتم:
جاده جهنم با نیتهای خوب سنگفرش شده
به نوعی حس میکنم با اصل قرار دادن نیت هر غلطی میخواهیم میکنیم و از زیر بار مسئولیت نتیجه آن شانه خالی میکنیم. دو سه روز پیش در حال تماشای سریال هاوس بودم و به نحو خوبی این نکته را بیان کرد.
توضیح در پرانتز: به دکتر فورمن(روپوش سفید) که در حال حاضر با دکتر هاوس(عصا دارد) کار میکند پیشنهاد کار با دکتر دیگری شده با شرایط بهتر.
در نهایت نمیخواهم بگویم گروه دوم درست است یا من در گروه دوم قرار دارم. همچنین نمیخواهم مانند برخی افراد که موضوع را نمیفهند یا اولویت بندی را، بگویم هر دو مهم هستند(دیدهاید بعضی مردم و سیاستمداران را، هر جا به این موارد برخورد میکنند میگویند هر دو مهم است، هر دو را میخواهیم یا انجام میدهیم انگار ایدهی هر دو به ذهن هیچ کس قبل از آنها نرسیده). فقط مسأله به نظرم به این سادگیها نیست که با نیت خوب سر و تهش را به هم بیاوریم.