شاید از قبل و با توجه به این نوشته بدانید که طرفدار چلسی هستم. و به عنوان یک طرفدار چلسی باید بگویم از زمان بازگشت دوباره مورینیو به چلسی این چند سال اخیر برای من خیلی جالب بوده است.
مورینیو به چلسی برگشت، فصل اول خوب بود، فصل دوم خیلی بهتر شد و به قهرمانی لیگ رسید هر چند در لیگ قهرمان موفق نبود. در حالی که منتظر فصل سوم خارقالعاده بودم همه چیز خراب شد و درست معلوم نبود چرا.
بعد از مورینیو کونته آمد یک مربی دیگر که با دیدن بازیهای تیم ملی ایتالیا در جام ملتهای اروپا و یوونتوس، دوستش داشتم. کونته آمد و با سبک جالب ۳-۵-۲اش همان سال اول قهرمان شد. در حضور منچسترسیتی گواردیولا و تاتنهام پوچینیتو و لیورپول کلوپ. باز انتظار فصل بعدی خوبی را میکشیدم که باز همه چیز خراب شد.
مربی بعدی ساری بود، من آشنایی زیادی با او نداشتم اما سبک بازیای را که از او شنیده بودم دوست داشتم. از همان بازیهای اول معلوم شد توانسته سبک خودش را تا حدی در تیم جا بیاندازد و من انتظار پخته شدن این سبک در چلسی را میکشیدم. میخواستم ببینم ساری بال(Sarriball) در مقابل بقیه تیمها و جام باشگاهها چه خواهد کرد.
چلسی دور رفت را خوب شروع کرد، در نبرد با رقبای اصلی منچسترسیتی و آرسنال را برد، با لیورپول و منچستر یوایتد مساوی کرد و فقط به تاتنهام باخت. اما آرام، آرام مشکلات خودشان را نشان دادند. در اواخر دور رفت چلسی از لسترسیتی و در ادامه از آرسنال شکست خورد. اوضاع خوب پیش نمیرفت تا اینکه چلسی از بورنموث ۴-۰ و از منچسترسیتی ۶-۰ باخت. تا جایی که حتی کسب سهمیه هم به خطر جدی افتاد.