شبکه‌های اجتماعی و آزادی بیان

در نوشته «آزادی بیان، سلمان رشدی، ترامپ بن و شبکه‌های اجتماعی» نگاه به ماجرای ترامپ بن از لحاظ اخلاقی را گذاشتم برای نوشته‌ای دیگر. اینجا می‌خواهم از آن بنویسم.

آزادی بیان بیشتر در سطح حکومت و قانون مطرح است. آن هم به عنوان یک امر سلبی یعنی عدم محدودیت از سمت دولت برای کنش‌های بیانی. همچنین آزادی بیان در قالب جمع و جامعه و به لحاظ ساختار جمع است که مطرح می‌شود. در سطح فردی به نظرم حداقل به طور مستقیم مطرح نیست. یعنی من به عنوان یک عضو عادی جامعه به خاطر آزادی بیان الزامی ندارم که حرف همه را گوش بدهم یا اجازه بدهم من را مخاطب قرار بدهند. چه در شبکه‌های اجتماعی چه مثلا در وبلاگ خودم می‌توانم فردی را بلاک (مسدود) کنم و از بابت محدود کردن آزادی بیان ایرادی به من وارد نیست.

اما در همان شبکه‌های اجتماعی با تعداد کابران قابل توجه یا گروه جمعی دیگر به نظر من اگر مدیریت آن برخی را محدود کنند می‌توان به از بابت آزادی بیان آن را مورد قضاوت قرار داد.

به نظرم برای قضاوت اخلاقی ابتدا باید مشخص کنیم امکان صحبت و به طور کلی کنش بیانی به خودیِ خود مطلوب است یا نه به خاطر نتایج آن است که برای ما مطلوب می‌شود. و بله می‌توان به لحاظ اخلاقی به طور کلی نتیجه‌گرا نبود اما چیزی را به خاطر نتایج مطلوب آن به لحاظ اخلاقی مطلوب دانست.

قبل از اینکه نظر خودم را بگویم می‌خواهم ابتدا به این مقاله اشاره کنم و بعد از گفتن خلاصه‌ی حرف مقاله در تقابل با آن نظر خودم را روشن کنم. عنوان مقاله هست «میل، آزادی بیان و شبکه‌های اجتماعی» (ترجمه از من).

میل، آزادی بیان و شبکه‌های اجتماعی

نویسنده به طور خلاصه استدلال می‌کند آنچه جان استوارت میل بر مبنای آن از آزادی بیان دفاع می‌کرده در عصر دیجیتال و به خصوص شبکه‌های اجتماعی مطرح نیست.

آزادی بیان به خودی خود مطلوب نیست

ابتدا نویسنده ادعا می‌کند که از نگاه میل (و احتمالا نویسنده) آزادی بیان به خودی خود مطلوب نیست و به خاطر نتایج مطلوب آن است که میل از آن دفاع می‌کرده و در واقع آزادی بیان ابزاری است برای رسیدن به نتیجه مطلوب. آن نتیجه مطلوب هم چیزی نیست جز فرصتی برای آشکار شدن حقیقت.

در تقابل کنش‌های بیانی اگر نظری درست باشد در تقابل با نظرهای نادرست محکم‌تر خواهد شد و اگر نادرست باشد نظر درست جای آن را خواهد گرفت. حقیقت ارزشمند است و آزادی بیان انسان‌ها را قادر می‌سازد تا به باورهای درست برسند. بنابراین آزادی بیان به عنوان ابزاری برای کشف حقیقت ارزشمند است.

همین جا نویسنده نتیجه می‌گیرد که منظور میل تنها بخشی از کنش‌های بیانی که شامل بحث و گفت‌وگو و به طور کلی بیان کردن گزاره‌ها است. سپس نویسنده استدلال می‌کند که چرا به نظر او این دسته از کنش‌های بیانی در شبکه‌های اجتماعی شکل نمی‌گیرند و بنابراین شامل آزادی بیان نمی‌شوند.

احساسات به جای ایده‌ها

شبکه‌های اجتماعی از نظر نویسنده ۳ ایراد دارند که باعث می‌شود آن دسته از کنش‌های بیانی که شامل آزادی بیان می‌شوند در آن‌ها شکل نگرفته و بنابراین شامل آزادی بیان نشوند.

  1. شبکه‌های اجتماعی بین تبادل ایده‌ها و احساسات تفاوتی قائل نمی‌شوند
    • محتوا بر مبنای محبوبیتش ترویج می‌شود تا درست بودنش
    • شبکه‌های اجتماعی کارکرد سرگرمی دارند و کنش‌های بیانی بر مبنای عواطف و احساسات هستند تا استدلال منطقی
    • انفجار محتوا و میزان زیاد آن باعث می‌شود تا اولویت به مشارکت‌های احساسی داده بشود تا مشارکت‌های فکری
  2. شبکه‌های اجتماعی به طور واقعی شرایط یک بازاری از ایده‌ها را تسهیل نمی‌کنند. تفاوت دیدگاه‌ها و فردیت تحسین نمی‌شود بلکه به آن حمله می‌کنند.
  3. شبکه‌های اجتماعی ناشناس بودن را ترویج می‌دهند
    • ناشناس بودن از این جهت خوب است که گوینده را از گفته جدا می‌کند. آنچه گفته می‌شود است که مورد قضاوت قرار می‌گیرد نه گوینده. اما این ناشناس بودن در بستر شبکه‌های اجتماعی با توجه به موارد قبلی به ضد خود تبدیل می‌شود. مشخص بودن هویت فرد باعث می‌شود که از ترس شرم برای نظرش شواهد و دلایل مناسبی ارائه کند. اما ترویج ناشناس بودن در شبکه‌های اجتماعی شرم را حذف کرده و افراد از نتایج کنش‌های بیانی خود بیشتر در امان هستند. آزادی بیان به معنای آزاد بودن از نتایج کنش‌های بیانی نیست.

نویسنده با توجه به ۳ ایراد بالا استدلال می‌کند که آنچه از کنش‌های بیانی مد نظر آزادی بیان است در شبکه‌های اجتماعی شکل نمی‌گیرد و بنابراین آزادی بیان در شبکه‌های اجتماعی مطرح نیست.

آزادی بیان به خودی خود مطلوب است

از نظر من آزادی بیان به خودی خود مطلوب است. بیان ارتباط مستقیمی پیدا می‌کند با فکر و اندیشه و فکر کردن از جمله چیزهایی است که انسان‌ها را انسان می‌کند. آزادی فکر و بیان به خودی خود مطلوب است و از همین جهت حکومت‌ها حق ندارند به بهانه خیر دیگری مانند نظم و امنیت عمومی آن را محدود کنند.

اشکالات من به مقاله

بنابراین از همین ابتدا راه من از نویسنده مقاله جدا می‌شود. اما با فرض مطلوب نبودن آزادی بیان به خودی خود همچنان به نظرم ایرادهایی به استدلال نویسنده وارد است از جمله:

  • نویسنده همه شبکه‌های اجتماعی را یک کاسه کرده و مورد قضاوت قرار می‌دهد
    • شبکه‌های اجتماعی کارکرد سرگرمی دارند؟ بله، بسیاری از کاربران آن را به عنوان وسیله‌ی سرگرمی مورد استفاده قرار می‌دهند و به نظرم حتی به سمت سرگرمی سوگیری دارند اما این یک طیف است. به نظر من مثلا اینستاگرام بسیار بیشتر کارکرد سرگرمی دارد تا فیسبوک و همینطور مثلا فکر می‌کنم توییتر و ردیت هم کارکرد سرگرمی‌شان از فیسبوک کمتر است.
  • افراد قابل توجهی وجود دارند که از شبکه‌های اجتماعی به کارکردی به جز سرگرمی استفاده می‌کنند و اتفاقا استفاده‌شان بیشتر نزدیک به بازار ایده‌هاست.
    • حالا چون این تعداد با اینکه که قابل توجه هستند ولی درصد بسیار کمی از کل کاربران را تشکیل می‌دهند دلیل نمی‌شود که آزادی بیان به طور کلی مطرح نباشد و مدیریت شبکه اجتماعی هر کاری می‌خواهد بکند.
  • بین احساس و استدلال تفکیک جدی به این حد وجود ندارد
    • بین احساس و استدلال تفکیک وجود دارد اما نمی‌توان گفت احساسات و عواطف نقشی در تفکر ندارند. اتفاقا در شهود و قضاوت‌های اخلاقی به نظرم تخیل و درک احساسات نقش بسیار جدی‌ای دارد و از این لحاظ ملموس‌تر بودن شبکه‌های اجتماعی کمک جدی می‌کنند

اخلاقی بودن نقض آزادی بیان در شبکه‌های اجتماعی

آزادی بیان به نظر من به خودی خود مطلوب است. شبکه‌های اجتماعی مطرح کارکرد جمعی دارند و به شکل گرفتن یک جامعه بسیار نزدیک بنابراین نقض و محدود کردن کنش‌های بیانی به طور کلی (اینجا از مطلق بودن یا نبودن آن صحبت نمی‌کنم) از سمت مدیریت شبکه‌های اجتماعی به نظرم غیر اخلاقی است.

دیدگاهتان را بنویسید