واکنش فیزیکی در واکنش به بیان – به بهانه ماجرای ویل اسمیت

امسال در جریان مراسم اسکار ۲۰۲۲ پس از اینکه مجری مراسم خطاب به همسر ویل اسمیت گفت: «جیدا، دوستت دارم، جی.آی. جین ۲، بی‌صبرانه منتظر دیدنش هستم». ویل بلند شد به روی صحنه رفت و به مجری سیلی زد.

داستان کامل ماجرا و واکنش‌ها به این کار را اگر علاقه داشته باشید می‌توانید جستجو کرده و بخوانید. من در این نوشته به بهانه این ماجرا می‌خواهم از این صحبت کنم که چرا به نظرم این کار اشتباه بود. چرا در بیشتر موارد واکنش فیزیکی در واکنش به صحبت یک فرد یا به طور کلی کنش‌های بیانی اشتباه هست. کمی هم از نظرم در مورد حوزه قانون و اخلاق، و کارکرد قانون بنویسم.

من وبلاگی دنبال می‌کنم به اسم PRACTICAL ETHICS (اخلاق کاربردی). در مورد ماجرای مراسم اسکار مطلبی منتشر کرد که به نظرم واقعا خوب بود. لابه‌لای حرف‌هایم در ادامه خلاصه‌ای از آن را می‌آورم . مطلب اصلی اینجاست اگر مایل بودید می‌توانید بخوانید.

سیلی در مقابل جوک در مراسم اسکار

به نظرم حداقل از دو جهت کار ویل اسمیت اشتباه بود:

  1. رعایت نکردن تناسب واکنش با چیزی که اتفاق افتاده بود
  2. نقض آزادی بیان

واکنش ویل اسمیت تناسبی با حرفی که مجری زد به نظرم نداشت. از طرف دیگر هم کلا به نظرم حداقل در مورد گفتارهایی مانند جوک و تمسخر خشونت فیزیکی مجاز نیست چون با آزادی بیان تداخل دارد.

کاری که مجری کرد هرچه باشد در شدید‌ترین حالت از جنس آزار کلامی بوده، اما واکنش ویل اسمیت از جنس خشونت فیزیکی. به نظر من قانون وظیفه دارد از آزادی بیان شهروندان محافظت کند و نباید اجازه بدهد که در مقابل کنش بیانی خشونت فیزیکی اتفاق بیفتد. یعنی در تمامی موارد این چنینی فردی که دست به خشونت فیزیکی زده می‌بایست مجرم شناخته شده و کار او قابل پیگیری قضایی باشد.

آسیب فیزیکی و آسیب روانی

معمولا فرق جدی‌ای می‌گذاریم بین آسیب فیزیکی و آسیب روانی. کنش بیانی هم حداقل به طور مستقیم نمی‌تواند آسیب فیزیکی بزند. اما آسیب روانی چرا. همچنین در نگاه اول به نظر آسیب‌های فیزیکی بدتر از آسیب‌های روانی هستند. مخصوصا آسیب‌های روانی‌ای که به علت کنش بیانی وارد می‌شوند. به نظر آسیبی که کنش بیانی وارد می‌کند شدت کمتری دارد.

من اینجا مرتب از بیان و کنش بیانی استفاده می‌کنم چون قبلا در نوشته تئوری آزادی بیان تعریف اسکنلن از آن را آورده‌ام. کنش بیانی یعنی «هر کنشی که هدف عامل آن انتقال یک گزاره یا نگرش به یک یا چند فرد باشد» و گفتار تنها بخشی از آن است. اما اینجا در ادامه می‌خواهم از گفتار استفاده و خودم را به آن محدود کنم چون احتمال می‌دهم حرف‌هایم در مورد سایر کنش‌های بیانی درست نباشند.

برخی خشونت فیزیکی در مقابل گفتار را درست نمی‌دانند به دلیل اولی که گفتم. یعنی عدم تناسب واکنش با چیزی که اتفاق افتاده. به این دلیل که آسیب فیزیکی در هر حال از آسیب روانیِ وارد شده از گفتار بدتر است. قانون هم معمولا خشونت فیزیکی را راحت‌تر عمل مجرمانه‌ای تلقی می‌کند. اما چرا؟ آسیب روانی و فیزیکی چه تفاوت جدی‌ای دارند؟ واقعا همیشه می‌توان گفت آسیب فیزیکی بدتر است؟

چرا آسیب فیزیکی از آسیب روانی‌ای که گفتار می‌تواند بزند بدتر است؟

یادآوری کنم که منظور تمام آسیب‌های روانی‌ای نیست. آن آسیب‌های روانی‌ای است که ممکن است از طریق گفتار شود. و بله فردی می‌تواند ادعا کند که انسان با صحبت تمامی آسیب‌های روانی را با تمامی شدت‌هایی که وجود دارد می‌تواند وارد کند. ممکن است دلایل زیر برای بدتر بودن آسیب فیزیکی آورده شود:

شدت درد

آسیب فیزیکی بدتر است چون شدت و میزان درد آسیب فیزیکی بیشتر است.

اگر موردی نگاه نکنیم به نظر به طول کلی نمی‌توان گفت که شدت و میزان درد آسیب فیزیکی بیشتر است. اگر پای صحبت افرادی که مورد تحقیر، توهین و تمسخر بنشینیم یا خودمان تجربه کرده باشیم می‌بینیم که درد آسیب روانی لزوما کم نیست و نمی‌توان گفت آن را همیشه به درد فیزیکی ترجیح می‌توان داد.

نیت فاعل

در مورد آسیب فیزیکی راحت‌تر می‌توان تشخیص داد که فاعل قصد آسیب زدن دارد و کم نیستند مواردی که فاعل قصد آسیب زدن با کلماتش را ندارد اما آسیب می‌زند.

پاسخ: سخت بودن تشخیص اینکه نیت فاعل چه بوده تأثیری در بدتر بودن آسیب فیزیکی ندارد و مسأله‌ای جداست.

احتمال شدت گرفتن ماجرا

امکان اینکه آسیب فیزیکی بالا گرفته و منجر به خشونت جمعی شود بیشتر است.

البته آسیب روانی از طریق گفتار هم امکان بالاگرفتن و رسیدن به خشونت جمعی دارد. ولی بله می‌توان گفت در آن مسیر ابتدا باید گفتار به خشونت فیزیکی برسد تا بعد در ادامه به خشونت جمعی برسیم. از این لحاظ آسیبِ روانیِ گفتار نسبت به آسیب فیزیکی دورتر از خشونت جمعی است. با این حال در بسیاری موارد امکان شدت گرفتن ماجرا وجود ندارد و این دلیل در آن موارد به کار نخواهد آمد. مثلا همین مورد اسکار به نظرم.

مسئولیت درد

تأیید اینکه آسیبی وارد شده و مسئول دانستن فاعل در حال آسیب فیزیکی راحت‌تر است. آسیب فیزیکی را معمولا راحت‌تر می‌توان نشان داد و آسیب‌زننده را مسئول دانست. برای آسیب روانی فضا برای بهانه جویی هم بیشتر است. مثلا فضا برای گفتن اینکه خود فرد زودرنج یا حساس بوده که از گفتار آسیب دیده و آن گفتار واقعا آسیب‌رسان نبوده (که برخی مواقع واقعا هم اینطور است).

این هم به درست است ولی باز به نظر من ربطی به بدتر بودن آسیب فیزیکی ندارد.

در نهایت به نظر من نمی‌توان به طور کلی گفت آسیب فیزیکی از آسیب روانی بدتر است. اما می‌توان گفت تشخیص اینکه فاعل قصد آسیب داشته و اثبات اینکه آسیب واقعا به فردی رسیده در آسیب فیزیکی راحت‌تر است و این راحتی باعث می‌شود که قانون برای آسیب فیزیکی راحت‌تر جرم‌انگاری کند. که تا جایی که من می‌دانم در بسیاری کشورها همینطور است. یعنی آسیب فیزیکی قابل شکایت و پیگیری قضایی است ولی آسیب روانی‌ای که به خاطر گفتار (به جز تهمت و افترا) زده شده اینطور نیست. مسخره کردن به راحتی آسیب فیزیکی قابل پیگیری نیست.

قانون و اخلاق

چیزی که من می‌فهمم این است قانون را باید از اخلاق تقریبا به طور کامل جدا حساب کرد. ما قانون اخلاقی داریم، قانون غیر اخلاقی داریم، قانون خنثی نسبت به اخلاق هم داریم (منظورم تک تک ماده‌های قانونی است نه کلیت آن). اما باز هم در هر مورد باید خودمان جزیی حساب کنیم کدام طرف به لحاظ اخلاقی درست عمل کرده کدام طرف نه. یک قانون می‌تواند اخلاقی باشد و به استناد همان ما مجرم شناخته شویم اما به لحاظ اخلاقی همچنان کارمان درست باشد و برعکس.

مثلا در همین مورد آسیب روانی از طریق گفتار. فرض کنیم می‌دانیم فردی با گفتارش با تمسخر دائمی به فرد دیگری آسیب می‌زند. فرد تمسخر شده یک بار از کوره در رفته و مشتی به تمسخر کننده حواله می‌کند. در نهایت مطابق قانون فرد تمسخر شده بابت آن کار مجرم شناخته می‌شود. فرض کنیم در اینجا آسیب روانی از آسیب فیزیکی بیشتر بوده. محدودیت‌های دیگر مانند آزادی بیان و … را هم بگذاریم کنار. در اینجا حداقل می‌توان گفت که کار تمسخر کننده نادرست‌تر بوده. اما قانون و دستگاه قضاوت اینطور تشخیص نداده. خب نداده باشد.

به نظرم کارکرد قانون در درجه اول فصل الخطاب بودن است. یعنی قانون قرار است در نهایت قضیه را فیصله بدهد. در عین حال تلاش می‌کند عادلانه بوده و در تشخیص درست و نادرست هم درست عمل کند. قانون یک چیز کلی است ولی درستی و نادرستی با جزییات معلوم می‌شود.

مثلا نشده که برای شما پیش بیاید یا مشاهده کنید که در یک تصادف قانون راهنمایی رانندگی حق را به شما یا یک طرف می‌دهد اما وجدانی و اخلاقی که با خودتان قضاوت می‌کنید می‌بینید حق با طرف دیگر بوده؟

من خودم نظرم این است که اگر در موردی قانون حق را به من داد اما بعد به لحاظ اخلاقی متوجه می‌شوم حق با دیگری بوده. آنچه که با واسطه قانون به من رسیده را به او برگردانم و اگر خسارتی بوده جبران کنم. حکم قانون لزوما توجیه نمی‌کند که شما قضاوت خودتان را در نظر نگیرید. در مورد برعکسش هم همین است ولی شرایط پیچیده‌تر می‌شود. نمی‌توان به راحتی گفت اگر قضاوتم این است که حق با من است ولی قانون حق را به طرف مقابل داده نباید خسارت را بدهم. حداقل برای من اما و اگرهای زیادی دارد.

آزادی بیان

در اوایل نوشته گفتم که: «به نظر من قانون نباید اجازه بدهد که در مقابل کنش بیانی خشونت فیزیکی اتفاق بیفتد». این را از جهت عدم تناسب واکنش نگفتم. به خاطر آزادی بیان است که به نظرم نباید قانون این اجازه را بدهد. چه در رابطه افراد با حکومت چه در رابطه افراد با یکدیگر به نظرم در مقابل کنش بیانی نباید از خشونت فیزیکی استفاده کرد. مطمئن نیستم به صورت مطلق، یا نه با در نظر گرفتن محدودیت‌هایی. خشونت فیزیکی در مقابل کنش بیانی باعث می‌شود افراد نتوانند آزادانه حرف خودشان را بزنند. ملاحظاتی مانند مواجهه با خشونت آن‌ها را محافظه کار می‌کند. این‌ها با اصل آزادی بیان در تداخل هستند.

به جز اینکه حکومت حق ندارد کنش بیانی را جرم‌انگاری کند، با اطمینان کمتری به نظرم خود افراد هم نباید خشونت فیزیکی در واکنش به کنش بیانی دیگران نشان بدهند. حتی اگر آن را آسیب‌رسان ببینند. (و این البته به این معنی هم نیست که هر کس هر حرفی زد باید گوش شنوای او باشیم).

3 نظر / نظر خود را در زیر وارد کنید

  1. سلام و عرض ادب
    ممنون از مطلب خوبی راجع به این موضوع نوشتید.
    مسأله‌ای که برای من در مورد آزادی بیان مطرح می‌شود این است که چگونه می‌توانیم حد و مرز آزادی بیان را تعیین کنیم؟
    اینکه کریس راک مجری مورد نظر آزادی بیان دارد بر کسی پوشیده نیست، اینکه ویل اسمیت هم بابت برخورد فیزیکی‌اش متهم است، قضاوت درستی است. اما از نظر من شوخی کریس راک در مقابل میلیون‌ها بیننده‌ی تلویزیونی و مقابل بسیاری از افراد حاضر در سالن برگزاری مراسم هم بسیار زننده و شنیع بود.
    از بیرون گود می‌توان این برخورد اسمیت را قضاوت کرد.
    اما اگر خودتان را در جایگاه او بگذارید شاید تلخی این آزار کلامی را بیش از هر آسیب فیزیکی لمس کنید.

    1. چگونه می‌توانیم حد و مرز آزادی بیان را تعیین کنیم؟

      نمی‌دانم. هنوز برای خودم روشن نیست اما تا حد قابل توجهی با مقاله‌ای که قبلا ترجمه و اینجا گذاشتم موافق هستم. هرچند که همان مقاله همه قسمتی از آزادی‌های بیان را مشخص کرده و پوشش می‌دهد.

      اما اگر خودتان را در جایگاه او بگذارید شاید تلخی این آزار کلامی را بیش از هر آسیب فیزیکی لمس کنید.

      من سعی کردم خودم را جای او بگذارم و همانطور که دلایلم را نوشتم به نظرم کار او به لحاظ اخلاقی اشتباه بود. اصلا جدا از این برای من واضح نیست که مجاز باشیم در مقابل آسیبی که به ما وارد شده متقابلا آسیب وارد کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید