گروهی از ایرانیان هستند که باور دارند تحریمهای اقتصادی خارجی یکی از ابزارهایی است که میتوان برای سرنگونی جمهوری اسلامی استفاده کرد. منظورم از خارجی یعنی آنهایی که توسط دولتهای خارجی اعمال میشود. و منظورم از اقتصادی مختل کردن و تلاش برای به حداقل رساندن روابط اقتصادی جمهوری اسلامی با دیگر کشورهاست. از جنس تحریمهایی که ابتدا دولت اوباما بر علیه ایران شکل داد و سپس ترامپ با خروج از برجام آنها را بازگرداند.
مقدمه
بعد از جنبش زن، زندگی، آزادی در یک سری موارد برای اولین بار و در برخی برای بار دوم سعی کردم فکر و مطالعه کنم. به شکل قابل توجهی حداقل برای خودم، نظرم در برخی موارد تغییر کرده. قصد دارم نظر خودم را در این مواردی که مطالعه و فکر کردم اینجا بنویسم. در این نوشته میخواهم در مخالفت تحریمها به عنوان یک راه حل برای رسیدن به نظام مطلوب در ایران استدلال کنم (قاعدتا در سطح توان و اطلاعات محدود خودم).
شاید برخی از مواردی که به عنوان مقدمه و برای روشن شدن پیشفرضها مینویسم زیادی واضح باشند اما در هر حال به نظرم نوشتن آنها به رساندن مطلب کمک میکند.
اولین پیشفرض من این است که مخاطب من هدفش نابودی یا تغییر جدی جمهوری اسلامی است نه نابودی مردم ایران یا تغییر افکار مردم به زور. یعنی تحریم را وسیلهای میبینند برای دفع شرِّ جمهوری اسلامی و در نهایت بهتر شدن وضع مردم ایران و منطقه و جهان.
دومین پیشفرض من این است که قبول دارند تحریم در این سطح به مردم ایران هم تا حدی آسیب میزند. بالاخره جمهوری اسلامی رژیم حاکم است و در نهایت حجم قابل توجهی از پول و امکانات از مسیر آن بین مردم توزیع میشود. همچنین متصل نبودن کسب و کارهای کوچک و خود مردم به شبکه بانکی دنیا و خدمات دیگر، امکاناتی را از آنها صلب میکند.
سومین پیشفرض من این است که وضع از این بدتر هم میتواند بشود. با وضعیت بالاتر از سیاهی رنگی نیست همچنان فاصله قابل توجهی داریم.
چهارم اینکه قیممآبی که به نظرم شباهتهایی با ولایت و ولایتپذیری هم پیدا میکند، درست نیست. نمیتوان چیزی را بر انسانها تحمیل کرد و گفت آنها الان متوجه نیستند بعدا متوجه خواهند شد و خواهند گفت کار درستی کردهام. حتی اگر در برخی موقعیتها قیممآبی را موجه بدانیم (که من نمیدانم). به نظرم نیازمند شرایطی است.
پنجمین مورد که به نظرم در ادامه مورد اول است. من مخالف مداخله نظامی خارجی هستم. به نظرم وضعیت را بدتر کرده و حتی اگر موفق به سقوط جمهوری اسلامی شود امکان بنا کردن ساختار مناسب پس از آن بسیار دشوار است.
دوباره تأکید کنم که منظورم از تحریم هم تلاش دولتهای خارجی برای به حداقل رساندن روابط اقتصادی جمهوری اسلامی با دیگر کشورهاست. از جنس همین تحریمهایی که اوباما و ترامپ اعمال کردند. محدودیت فروش نفت، سرمایهگذاری، ارتباطات بانکی و مانند آن.
همچنین متوجه دو نکته هم هستم. اول اینکه در صورت بهبود اوضاع به لحاظ تحریمها بخشی از عایدی اقتصادی آن به جیب حامیان پروپاگاندای جمهوری اسلامی در داخل خواهد رفت و همچنین گروههای شبه نظامیِ همپیمان جمهوری اسلامی و گروههای اقلیت شیعه در اقصی نقاط دنیا که در جهت اهداف جمهوری اسلامی همکاری کنند. دوم اینکه بخشی از دلیل این تحریم شدن متوجه خود جمهوری اسلامی است. چون به دلایل ایدئولوژیک تلاش نمیکند که تحریم نشود (بگذریم که گویا گاهی حتی تلاش میکند که تحریم بشود)، تلاش معقولی هم نمیکند که از تحریمها خارج بشود. عموما هم به دلایل ایدئولوژیک و محاسبات اشتباه و مانند آن. وارد جزییات نمیخواهم بشوم به نظرم آنچنان تفاوتی به استدلال من نخواهد کرد. قضاوت من روی تلاش برخی از مردم است چه در داخل چه در خارج برای تحریم یا تشدید تحریمهای جمهوری اسلامی نه روی تلاشهای جمهوری اسلامی برای تحریم شدن یا نشدن یا رفع آن.
درخواست و تشویق تحریم موجه نیست
هدف و اثربخشی تحریمها
هدف کسانی که از دولتهای خارجی درخواست میکنند (یا تشویق میکنند) که ایران را تحریم کنند یا شدت تحریمها را افزایش دهند یا برای رفع تحریمها با جمهوری اسلامی مذاکره نکنند، با توجه به مشاهدات من عموما تغییر اساسی جمهوری اسلامی در حالت حداقلی یا تغییر کامل رژیم در حالت حداکثری است.
هدف دولتها برای تحریم ایران گوناگونتر است. از جمله به نظرم تغییر رفتار، دموکراتیکتر شدن، تغییر حکومت.
من با دولتهای خارجی و هدفشان کاری ندارم. استدلال من متوجه کنشِ درخواست، تشویق به تحریم ایرانیان است. طبق آنچه من خوانده و از افرادی که حوزه مطالعهشان در این زمینه است شنیدهام. اثربخشی تحریمها و میزان موفقیت در رسیدن به هدفشان یعنی تغییر اساسی یا کامل رژیم حداقل میتوان گفت کاملا قابل بحث است. نه میان سیاستمداران نه دانشگاهیان اتفاق نظر وجود ندارد. حتی به نظر من کفه مخالفان سنگینتر است. حداقل چیزی که میتوان نگاهی به آن انداخت قسمت اثربخشی تحریمها در ویکیپدیای فارسی (این صفحه) و انگلیسی (این صفحه) است.
من البته با نگاه حداقلی گفتم که قابل بحث است، جمعبندی شخصی من این است که در مجموع قابل دفاع نیست. من به غیر از یک جا آن هم با شرایطی ندیدم که برای تحریمهای اقتصادی تأثیرگذاری خیلی بالایی قائل بشوند. ممکن است در پاسخ گفته شود تحریم یکی از کنشها است در میان دیگر کنشها و در شرایطی مانند ایران (مبارزه با دیکتاتوری) هیچ کاری نیست که به تنهایی تأثیرگذاری بالایی داشته باشد که میپذیرم. اما همچنان به نظرم تحریم مشکلات مبنایی و هزینههایی دارد که آن را ناموجه میکند.
مشروعیت تحریم
قبل از هر چیز به نظرم حداقل شرط برای مشروعیت تحریم این است که اکثریت شهروندان پس از یک سری بحثهای تا جای ممکن آزاد تصمیم بگیرند که خواهان تحریم هستند. متوجه هستم که شرایط مهیا نیست و اگر بود دیگر نیازی به تحریم نبود. اما به نظرم شرایط طوری هم نیست که نشود تا جای ممکن کاری کرد. مثلا بحثها میتواند در فضای دیجیتال و بین شهروندان خارج از کشور (مثلا مناظرات) شکل بگیرد. بعد هم به وسیله نظرسنجیهای علمی تا حدی میتوان متوجه همراهی یا عدم همراهی اکثریت شهروندان شد.
اگر فکر میکنید که حتی اگر اکثریت موافق تحریم نباشند همچنان درخواست و تشویق تحریم موجه است. به نظرم اشتباه میکند. هم اشکال قیممآب بودن را دارد هم دموکراتیک نیست. اگر فکر میکنید نیازی به دانستن نظر اکثریت نیست، توجیهی برای آن به نظرم نمیرسد جز اینکه شاید پیشفرض آن این باشد که تحریمها آسیب چندانی به مردم عادی وارد نمیکند. که به نظرم درست نیست، زندگی در ایران یا یک جستجوی ساده به شما این را نشان خواهد داد. به عنوان نمونه آقای کحالزاده در این سخنرانی اشاره میکنند که در سال ۹۲-۹۳ هر سال ۷.۵ درصد جامعه به دلایل هزینههای درمان به زیر خط فقر میرفتند.
من احساس میکنم عمده اختلاف در بین موافقان و مخالفان تحریم نه در ناموجه بودن قیممآبی که در برداشت از میزان آسیبی است که تحریمها به مردم عادی وارد میکند. نگاه کنید به میزان تغییرات کالری دریافتی مردم ساکن ایران. به خط فقر.
مسئولیت اخلاقی دعوتکننده به تحریم
اگر کنشی انجام میدهیم که از نتایج خواسته یا ناخواسته آن آسیبهای جدیای است که بیشتر آن نه به انجام دهنده کنش بلکه به دیگران وارد میشود. به نظرم به لحاظ اخلاقی مسئول هستیم که یا آن کنش را بگذاریم برای کسانی که قسمت بیشتری از آسیبها را تحمل میکنند یا در بحث مشروعیت و کسب نظر وزن بیشتری بدهیم به نظر کسانی که آسیبپذیرتر هستند.
این به نظرم مثلا شامل کسانی میشود که اولا ثروت و درآمد بیشتری دارند (از طبقههای بالاتر درآمدی جامعه هستند) و کسانی که خودشان در ایران حضور ندارند. این دو دسته نه اینکه به واسطه تحریمها هزینهای ندهند بلکه فشار کمتر و از جنس دیگری متوجهشان خواهد بود. دستهای از مردم به دلیل عوارض تحریمها گوشت کمتری مصرف میکنند دستهای مسافرتهای کمتری میروند. حرف من متوجه افرادی از جنس دسته دوم است.
موارد موفق و نکات مثبت تحریمها
تا جایی که من دیدم کشورهای قابل توجهی هستند که حداقل در یک بازه زمانی تحت تحریمهای شدید قرار گرفتند. از جمله: روسیه، ایران، کوبا، کره شمالی، ونزوئلا، عراق، بلاروس، زیمباوه، آفریقای جنوبی. و باز تا جایی که من مطالعه کردم آفریقای جنوبی و ایران از نمونههای موفق آن هستند. در مورد ایران از جنس تغییر رفتار و بازگشت به میز مذاکره و پذیرفتن محدودیت در غنیسازی. در مورد آفریقای جنوبی شاید هدف صرف تغییر رفتار بوده ولی چون تبعیض نژادی به از ویژگیها کلیدی قدرت مستقر بود، به نظرم میتوان گفت تغییر اساسی یا تغییر رژیم صورت گرفته. در مورد ایران وزن اثربخشی تحریم برای تغییر رفتار بیشتر بوده تا موارد دیگر. اما در مورد آفریقای جنوبی اینطور نیست. کنشهای مؤثر دیگری هم وجود داشته.
تحریم مشکلات جمهوری اسلامی را آشکارتر کرده و من هم قبول دارم.
از جمله کنشهایی است که برخی آن را خشونتپرهیز مینامند.
باعث شده وابستگی جمهوری اسلامی به مالیات مردم بیشتر شود، قبول دارم اما میزان پاسخگو شدنش به نظرم چندان تغییری نکرده ولی میتوان گفت که به هر حال قدرت بیشتری به مردم از این لحاظ منتقل شده.
تحریم، پشتیبانی از نیروهای سرکوب داخلی و خارجی را ضعیفتر میکند. خارجی را قبول دارم اما در مورد نیروهای داخلی به نظرم تغییر محسوس نیست چرا که جمهوری اسلام با همان پولی که مانده و با انواع راههای دیگر مانند دست کردن در جیب مردم نیروهای سرکوب داخلی را تأمین میکند.
پولپاشی و توزیع رانت برای حامیان حکومت سخت میشود. برای آن دسته مردم عادی که حامی هستند بله اما نمیدانم چقدر برای نهادها و شرکتهای خصوصی این صدق میکند. چه کاخهایی که حکومتهای خودکامه نساختند در حالی که حکومت وضعیت اقتصادی درستی نداشت.
اگر تحریمها نبود، شاید جمهوری اسلامی با برخی نهادها مراوده مالی داشت و این را اهرمی میکرد برای فشار به آنها. مثلا اهرم فشار به رسانهها یا برخی شرکتها در فضای دیجیتال برای عدم پوشش مسائل. چیزی شبیه چین. شاید درست باشد اما همین اهرمی هم بود بر ضد خودش، در ادامه اشاره خواهم کرد.
موارد بیشتری میتوان گفت اما به نظرم مثبتترین اثری که میتوان گفت همان آشکارتر شدن مشکلات اساسی جمهوری اسلامی است.
تحریم همان گشت ارشاد مردم، از بین بردن عاملیت مردم و قیممآبی
قیممآبی
اگر با من در مثبتترین اثر تحریم یعنی آشکار شدن مشکلات ساختاری و عدم توانایی برای پوشاندن مشکلات موافق باشید یا حداقل آن را جزیی از موارد مثبت مهم در نظر بگیرید. من به نظرم نوعی قیممآبی است. قیممآبی یعنی ایجاد هزینه و محدودیت برای یک یا گروهی از افراد به بهانه یک مصلحت در آینده. اگر آن چیز واقعا مطلوب و مصلحت باشد میشود قیممآبی اگر اصلا چیز مطلوبی نباشد میشود ظلم و دیکتاتوری.
در همین مسأله حجاب، حتی اگر فرض کنیم که بیحجابی گناه است و با فرض وجود دنیای پس از مرگ، حجاب اگر به مصلحت این دنیا نباشد فرض کنیم به مصلحت دنیای پس از مرگ باشد. حتی با این فرضها اعمال اجباری حجاب نوعی قیممآبی و غلط است. اگر اصلا فرضها درست نباشد که ظلم و دیکتاتوری است. پس به نظر قیممآبی نوعی گشت ارشاد است. چون گشت ارشادچیها هم توجیه میکنند که حجاب به مصلحت خود فرد است.
قیممآبی وارد نخواهد بود اگر اکثریت قابل توجهی از مردم به خصوص اکثریت افرادی که بیشترین آسیب را میبینند با درخواست و دعوت به تحریم دولتهای خارجی موافق باشند.
همچنان قیممآبی وارد خواهد بود اگر اکثریت مخالفان نظام حاکم موافق تحریم باشند. اما در عین حال خود مخالفان در اکثریت نباشند. حتی اگر هدفی که قصد تحمیل داریم درست باشد. تحمیل هدف درست، درست نیست.
تضعیف عاملیت مردم
منظورم از عاملیت امکان کنشگری خودمختارانه است. یعنی مردم به طور فردی یا گروهی تصمیم بگیرند و در جهت خواستههایشان کنشگری کنند. خود درخواست تحریم از سمت دولتهای دیگر نوعی از تفویض عاملیت است. اما از این گذشته محدود کردن مردم ساکن ایران، چون در این سطح محدود و منزوی کردن جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست مگر اینکه مردم ساکن ایران هم محدود و منزوی بشوند. از جمله نتایج بلافاصله تحریم این است که با منزوی شدن مردم، امکانات آنها و گزینههایشان برای کنشگری و پشتیبانی از آن کاهش مییابد (بعدا مثالهای ملموستری خواهم زد).
تضعیف اصلی در عاملیت مردم جایی اتفاق میافتد که از جمله نتایج تحریمها به خصوص موارد طولانی مدت آن که اتفاقا در مورد ایران صادق است. ضعیف شدن جامعه به لحاظ اقتصادی و کوچک شدن طبقه متوسط است. دغدغههای انسان با فقیر شدن تغییر میکند. عاملیت مردم به شدت ضعیف میشود. آسیبپذیرتر میشوند. چیزی که در اعتصابهای اخیر هم به گوش میخورد، افراد پساندازی برای اعتصاب ندارند. غذای شب برخی وابسته به کار همان روز آنهاست.
کسی که دغدغه جدی معیشت دارد چطور به سازماندهی و کنشگری مؤثر بپردازد؟ به خصوص اگر باور داریم که در نهایت عامل تعیینکننده و مهم هم در وضعیت پس از رژیم هم در مسیر تغییر اساسی همین مردم هستند.
تفاوت تحریم داخلی و خارجی
فکر میکنم برخی از محدودیتهایی را که تحریم دولتهای خارجی اعمال میکند خود مردم ساکن ایران میتوانند تا حدی تحمیل کنند. با انواع وسیلهها مانند بایکوت، تحریم خرید، شرمسار کردن افراد غیره. مثلا برای جلوگیری از تولید نفت، کارگران اعتصاب کنند مردم با تجمع و خرابکاری مانع بشوند. مثال کوچکش را در همین جنبش زن، زندگی، آزادی و پاییز ۱۴۰۰ در مورد شرکت میهن دیدیم. چرا همین توسعه داده نمیشود؟ به نظرم چون هزینه مستقیم بالایی برای خود کنشگر دارد، چون شاید بسیاری موافق نباشند. شاید این طور است که در دعوت به تحریم آسیب مستقیم متوجه کنشگر نیست یا نیازی به جلب موافقت اکثریت و رضایت آنها برای هزینه دادن ندارد. وگرنه به آسیب باشد که به نظرم به راحتی نمیتوان گفت هزینههای تحریم خارجی از هزینههای تحریم داخلی کمتر است.
هزینهها عوارض جانبی تحریمها
اصلیترین آسیب همان فشاری است که به مردم و به خصوص قشر آسیبپذیرتر میآید. اما با این فرض که فردی آنها را به عنوان لازمه تغییر پذیرفته باشد اینجا از هزینههای دیگر تحریم که به نظرم میرسد میگویم.
نزدیک شدن جنگ
تحریم حداقل از نگاه دولتهای خارجی گزینه ماقبل جنگ است. آمریکا و انگلیس پس از تحریمهای شدید به عراق حمله کردند. به کره شمالی، کوبا و ونزوئلا یا حتی همین روسیه نگاه کنیم. مدتها است که وضعیت کره شمالی، کوبا و ونزوئلا با انواع تحریمها تغییر معناداری نکرده، قدم بعدی به نظر چیزی از جنس جنگ است. همین الان هم این کشورها بسیار بیشتر به جنگ نزدیک هستند تا کشورهای دیگر. روسیه به اوکراین حمله کرد و انواع تحریمها روی روسیه وضع شده و خواهد شد. اروپا و آمریکا در حال کمک نظامی و مالی به اوکراین هستند قدم جدی بعدی جنگ مستقیم با روسیه است.
اینها را در مخالفت با تحریم این کشورها یا تحریم به طور کلی نگفتم. اینها را گفتم برای نشان دادن این نکته که تحریم جمهوری اسلامی و ایران را به جنگ نزدیک میکند. ابتدا هم گفتم این نوشته درباره درخواست و تشویق دولتهای خارجی به تحریم از سوی شهروندان ایران است. از زاویه دید دولتهای خارجی نگاه نمیکنم. صحبتم کنش شهروندان ایرانی است.
تحریم از این جهت هزینهای دارد و آن این است که ایران را به شرایط نامطلوب وقوع جنگ نزدیک میکند.
مشکلات کنشگری در شرایط انزوا
نمیتوان جمهوری اسلامی را در این حد تحریم و منزوی کرد بدون منزوی کردن مردم ایران. منزوی شدن جمهوری اسلامی به لحاظ اقتصادی یعنی منزوی شدن مردم به لحاظ اقتصادی. مراوده مالی خارج با داخل ایران بسیار سخت است. در نتیجه کنشهایی مانند اعتصاب، کمک به اعتصابکنندگان، خانواده دستگیر شدگان و آسیبدیده تقریبا امکانپذیر نیست.
عدم حضور رسانهها و سازمانهای خارجی و در نتیجه بازتاب کمتر اخبار، مشکل شدن فکت چکینگ و مبارزه با شایعات در هنگام اعتراضها. سخت شدن مقابله با بازیهای رسانهای جمهوری اسلامی.
دسترسی به سرویسهای دیجیتال خارجی برای کمک به دور زدن سانسور سخت است. اتفاقا حضور کمتر سرویسهای دیجیتال خارجی و اتکای کمتر شرکتهای داخلی به آنها تا حدی هر چند کم به جدا کردن اینترنت داخل و خارج کمک کرده.
میدانم همهی مواردی که گفتم اما و اگرهای بسیاری دارند اما در مجموع به نظرم انزوای مردم، سرکوب را برای جمهوری اسلامی راحتتر میکند.
موارد دیگر
برای رژیم تحریم شده، حامیپروری و مسائل امنیتی پررنگتر میشود. تحریمها به ندرت رفتارهای ضد دموکراتیک حکومت را به صورت خودخواسته تغییر میدهند. اتفاقا در موارد قابل توجهی آنها در جهت عکس عمل میکنند تا در مذاکره آینده یا برخود دست بالاتری داشته باشند. مثلا کره شمالی موشکهای دوربرد بیشتری آزمایش کرده و روی آنها سرمایهگذاری میکند. یا ایران نیروهای نظامی بیشتری در خارج در جهت ضربه زدن به کار میگیرد. همین الان در صورت لغو رسمی بازگشت به برجام و به کار افتادن مکانیزم ماشه آیا یکی از گزینههای جدی جمهوری اسلامی غنیسازی با درصد بالاتر و نظامیگری بیشتر در منطقه نخواهد بود؟ و همچنین افزایش خطر جنگ؟
در دوران تحریم گروههایی شکل میگیرند که ذینفع تحریمها هستند و برداشتن تحریمها پس از شکلگیری این گروهها سختتر خواهد شد. با واگذاری عاملیت و خواست تحریم از دولتهای خارجی، پیچیدگیهایی اضافه خواهد شد. خواست و تشویق برخی به وضع تحریمها و ماندنشان کمک میکند، اما همانها نمیتوانند وقتی که نظرشان تغییر کرد تحریمها را بردارند. در برخی کشورهای تحریم شده از جمله عراق حتی بعد از تغییر رژیم تحریمها تا مدتی ماندن و احتمالا به عنوان اهرمی برای امتیازگیریهای آینده استفاده خواهند شد. به نظرم منافع شهروندان کنشگر با دولتهای خارجی همپوشانی زیادی ندارد و این درخواست تحریم از آنها از این جهت محل ایراد است.
تحریمهای دیگر از جمله تحریم سپاه
مواردی که من گفتم شامل تحریمهایی میشوند که آسیب جدیای به مردم عادی وارد میکنند. انواع دیگر تحریمها اگر این موضوع در موردشان صدق نکند، مواردی که گفتم هم در مورد آنها موضوعیت نخواهد داشت. هر چند که مانند هر کنش دیگری هزینه، فایده و اثربخشی آن برای کنشگر قاعدتا محل بررسی است. شخصا به نظرم تحریمهایی وجود دارد که اتفاقا خوب هستند.
در مورد تحریم سپاه من خیلی نمیدانم تبعات آن چیست. اما اگر از جمله تبعات آن بالا رفتن احتمال جنگ یا اخلال جدی در نظام دفاعی حتی شاید مشکلاتی برای شرایط پسا جمهوری اسلامی باشد به نظرم برخی از مواردی که گفتم در مورد آن موضوعیت پیدا خواهند کرد.
جمعبندی
به طور خلاصه به نظرم مشروعیت یک پیششرط لازم برای درخواست تحریم خارجی است در کنار آن اگر بنا به بحث و نظرخواهی در این مورد شد به نظرم مشکل قیممآبی، تضعیف عاملیت مردم و پیشنهاد تحریم داخلی به جای تحریم خارجی مواردی است که پایههای استدلال من برای مخالفت و دعوت به عدم همراهی مردم را شکل میدهد.
پینوشت: به نظرم در مورد تحریمها به طور عمومی سخت بتوان صحبت کرد. اینجا هم منظور من بیشتر مورد خاص ایران بوده. نکته دیگر اینکه سخنرانی آقای کحالزاده را در متن معرفی کردم، اینجا یکی از معدود مقالههایی را که به طور جدی از تحریمها با اهداف و شرایط خاصی (تحریم با اهداف دموکراتیک) دفاع میکرد و به نظرم جالب بود را هم میخواهم معرفی کنم. و آن هم این مقاله است دست کم گرفتن اثربخشی تحریمهای دموکراتیک.