اخیرا بیشتر و منظمتر مینویسم. بیشتر مینویسم تا بلکه کمی از عقبماندگیها جبران شود. ولی خُب اغلب وقتی بیشتر از ۳، ۴ نوشته در هفته مینویسم، میزان رضایتم از نوشتهها پایینتر میآید. فعلا عدم رضایت از عقبماندگی و کم نوشتنها مجابم کرده بیشتر بنویسم. البته احتمالا تا حدود یکی، دو هفته.
منظمتر مینویسم چون قرار امسالم همین منظمتر نوشتن بوده و فعلا که به آن عمل نکردهام، ببینیم از این به بعد چه میشود.
اما بهانه اصلی نوشته این بود که در مورد دستهبندیها و برچسبها توضیحی بدهم. از اول راهاندازی وبلاگ دستهها و برچسبها برای من مسأله بودند، اینکه هرکدام چه باید باشند. در وبسایتهای دیگر هم کم پیش میآمد دستهها برای گشتن به من کمک کنند. برچسبها که هیچی، اغلب فکر میکنند هر چه برچسب بیشتر بهتر و هر کلمه کلیدی بیربط و باربطی را میآوردند. فکر میکنم برخی فراموش میکنند در نهایت وبسایتشان برای مخاطب است نه موتور جستجوی گوگل.
دستهبندیها بهانهها من برای نوشتن هستند. مثلا نوشتههای دسته سیاست، نوشتههایی هستند که بهانه سیاست شروع به نوشتنشان کردم حالا ممکن است موضوع نوشته از سیاست دور باشد یا بشود. یا مثلا دسته ترجمه فارغ از موضوع، نوشتههایی است که من ترجمه کردهام. وقتی به بهانه جدیدی مینویسم، نوشته در دستهبندی نشده قرار گرفت تا وقتی که نوشتهها به آن بهانه خاص به قدری زیاد شوند که دسته جدیدی برای آنها بسازم. به مرور سعی میکنم بهانههای جدیدی برای نوشتن هم اضافه کنم.
برچسبها، کلیدیترین موضوع و محور نوشتهام را نشان میدهند. سعی میکنم برای هر نوشته تعداد برچسبها کم باشد که واقعا اگر لینک یک برچسب باز شد. نوشتههایی نمایش داده شوند که محور کلیدیشان آن برچسب باشد. پس دستهبندی موضوعی نوشتهها تا حدی با برچسبها مشخص خواهند شد. در کنار آن سعی میکنم برای هر برچسب بیش از یک نوشته بنویسم و اگر در یک برچسب نوشتهها زیاد شد، سعی کنم کمی عمیقتر شده و نوشتهای بنویسم با برچسبی دقیقتر، درواقع زیربرچسب حساب خواهد شد.
فعلا هم مدتی است شروع کردم تمامی نوشتهها را یک بازبینی بکنم و با مدل جدید، دستهبندی و برچسبگذاری کنم. نزدیک یک سوم نوشتهها هنوز بازبینی نشده.
پیش باد.