تنظیم کردن وی پی ان فقط برای برخی آدرس‌ها

پیش‌نوشت: این مطلب احتمالا برای کسانی کاربرد خواهد داشت که دانش فنی کامپیوتری داشته باشند. مثلا با داکر کار کرده باشند و بدانند چیست. بتوانند بدونه برنامه‌های مرسوم و آماده، وی پی ان را روشن کنند (مثلا از طریق cli).

اگر شما هم مثل من در حوزه جمهوری اسلامی زندگی می‌کنید. لابد می‌دانید وی پی ان چیست و کاربردش برای ما چی هست.

قدیم اینطور بود که وی پی ان تقریبا به صورت دائم روشن بود. چون بالاخره داخل حوزه جمهوری اسلامی چیزی به اسم اینترنت تقریبا وجود ندارد. مشکل اضافه‌ای که جمهوری اسلامی چند سال اخیر بار کرده این هست که بسیاری از سایت‌های دولتی و به خصوص پرداخت‌ها با آی پی خارج از ایران باز نمی‌شوند. پس با وی پی ان (خارج ایران) هم باز نخواهند شد.

ادامه ی مطلب

پرندگان خانه

یادم نیست که مادرم از کی شروع کرد به غذا ریختن منظم در بالکن. ولی یادم می‌آید که از یک جا به بعد پرنده‌ها شروع کردند یواش یواش آمدن. کمی گذشت تا آمدن یک کفتر توجهمان را جلب کرد. به نظرمان زیبا و جالب می‌آمد و او هم تقریبا هر روز سری به ما می‌زد.

من شخصا به حیوانات تا حدی علاقه دارم. به اسب، سگ و گربه خیلی بیشتر ولی از بقیه هم خوشم می‌آید. روزهایی که مادرم نبود معمولا من غذای پرنده‌ها را می‌ریختم.

ادامه ی مطلب

در جستجوی پاسخ

For now, what is important is not finding the answer, but looking for it.

Gödel, Escher, Bach: An Eternal Golden Braid

دورادور کارهای گودل و به خصوص قضیه ناتمامیت برایم جالب بوده. اخیرا اینجا ویدئویی دیدم که با جمله بالا شروع می‌شد. در حاشیه بگم که اگر می‌خواهید کلیت قضیه را به صورت مختصر بدانید آن ویدئو خوب است. اما اگر برای شما هم قضیه جالب است به نظر من این ویدئو خیلی بهتر و کامل‌تر مسأله را توضیح می‌دهد. من اول ویدئو دوم را دیده بودم و ویدئو اول را بعدا دیدم که در مقایسه با ویدئو دوم یک مرور سریع محسوب می‌شود.

تا اینجا بجز خود جمله حاشیه بود. در این مطلب با خود گودل و قضیه ناتمامیت کاری ندارم. به نظرم ترجمه جمله به زبان فارسی چنین بشود:

ادامه ی مطلب

در بیابان کتاب مفرحِ خوب

به لیست کتاب‌هایی که اخیراً خوانده‌ام در گودریدز نگاه می‌کنم. بیابان. ۱۱ کتاب باید بروم عقب تا برسم به کتابی که به آن ۴ ستاره داده‌ام، «پیر مرد صد ساله‌ای که از پنجره فرار کرد» تازه آن هم چون امتیازدهی گودریدز چیزی آن بین نداشته وگرنه امتیازش در نظرم چیزی در حدود ۳.۵ بود. کتابی مفرح اما خوب نه. آن قدر کتابی که برق از سرم بپراند به تورم نخورده که معیارم جابجا شده. راحت‌تر قبول می‌کنم که فلان کتاب، کتابِ بدی نبوده. سطح انتظارم پایین آمده.

ادامه ی مطلب

واکنش فیزیکی در واکنش به بیان – به بهانه ماجرای ویل اسمیت

امسال در جریان مراسم اسکار ۲۰۲۲ پس از اینکه مجری مراسم خطاب به همسر ویل اسمیت گفت: «جیدا، دوستت دارم، جی.آی. جین ۲، بی‌صبرانه منتظر دیدنش هستم». ویل بلند شد به روی صحنه رفت و به مجری سیلی زد.

داستان کامل ماجرا و واکنش‌ها به این کار را اگر علاقه داشته باشید می‌توانید جستجو کرده و بخوانید. من در این نوشته به بهانه این ماجرا می‌خواهم از این صحبت کنم که چرا به نظرم این کار اشتباه بود. چرا در بیشتر موارد واکنش فیزیکی در واکنش به صحبت یک فرد یا به طور کلی کنش‌های بیانی اشتباه هست. کمی هم از نظرم در مورد حوزه قانون و اخلاق، و کارکرد قانون بنویسم.

ادامه ی مطلب

آیا رنگ‌های یکسانی می‌بینیم؟ آبی من همان آبی شماست؟

آیا رنگ‌های یکسانی می‌بینیم؟ آبی من همان آبی شماست؟

یکی از سؤال‌های دوران کودکی من که از خودم می‌پرسیدم این بود که از کجا معلوم که اگر من مثلا آسمان را آبی می‌بینم بقیه هم آن را آبی می‌بینند؟

اگر بین رنگِ آبی و نام آبی فرق بگذاریم. همه به رنگ آسمان آبی می‌گوییم ولی معلوم نیست آن را رنگِ آبی ببینیم. رنگ‌ِ آبی آن تفسیری است که ذهن ما می‌کند و معلوم نیست تفسیر همه ذهن‌ها یکی باشد. اما نام یک چیز قراردادی است. از یکسان بودن نام‌گذاری می‌توان فهمید که همه (بجز موارد کوررنگی و …) آسمان، آب و توت‌فرنگی تصویر بالا را به یک رنگ یکسان به نام آبی می‌بینند. ولی از نام‌گذاری نمی‌توان فهمید آن چیزی که همه آن را آبی می‌نامیم برای همه به رنگ یکسانی دیده می‌شود. شاید کسی آن را به رنگِ قرمز می‌بیند ولی آن را به نام آبی صدا می‌زند چون به نظرش رسیده طبق قرارداد ‌رنگِ قرمز را آبی نامیده‌اند.

ادامه ی مطلب

چرا لینوکس؟

فکر کنم الان دیگر ۷-۸ سال است که سیستم عامل رایانه‌هایی که با آن‌ها کار می‌کنم لینوکس است. قبل‌تر از آن مدتی (۱-۲ سال) هر دو سیستم عامل را داشتم و بینشان جابجا شدم بعد کلا رفتم روی لینوکس. آن موقع خیلی بیشتر با رایانه بازی می‌کردم و یکی از عوامل اصلی جلوگیری از انتقال کامل بازی کردن بود. بعد که به مرور سخت‌افزار رایانه بازی‌های روز را نمی‌کشید و مهم‌تر از آن آمدن Dota 2 روی Steam و اینکه می‌شد در لینوکس آن را بازی کرد از این لحاظ قضیه حل شد.

الان دیگر به حدی از ویندوز فاصله گرفتم که چندی پیش که خواستم روی آن کاری بکنم دیدم سختم است (نمی‌دانستم جای فلان چیز دقیقا کجاست و کند جلو می‌رفتم).

قبلا به نظرم واضح بود که چرا لینوکس برای آدمی مثل من مناسب‌تر از ویندوز است ولی چند وقت پیش که کسی ازم پرسید چرا روی لینوکس کار می‌کنی، در لحظه جوابی نداشتم. البته تا جایی که دیده‌ام معمولا کلا در لحظه جواب درستی ندارم.

اینجا می‌خواهم جواب سؤال رو بدم. اینکه چرا لینوکس؟

ادامه ی مطلب

سانسور کتاب – فهرست موارد سانسور شده

در ایران به شکل عمیقی سانسور وجود دارد. اینترنت رو که لازم نیست بگم افتضاح هست، تلویزین، مطبوعات، … همه جا سانسور و سانسورچی هست. این قضیه در مورد کتاب هم صدق می‌کند.

سانسور کتاب

در کتاب‌های تألیفی موارد کمی نیستند که یک نویسنده می‌داند در مورد آن نمی‌تواند بنویسد و کتاب چاپ کند، حتی با رعایت آن موارد هم برخی مواقع هنگام صدور مجوز باز درخواست می‌شود که قسمت‌هایی سانسور شود. در مورد ترجمه هم سانسور به صورت جدی حضور دارد. گاهی کلا مجوز ترجمه برای کتابی صادر نمی‌شود. گاهی با اعمال حذفیات و سانسور برخی قسمت‌ها مجوز نشر می‌دهند. گاهی هم مانند مورد کتاب انسان خردمند (همچنان از کتابچی می‌توانید کتاب را بخرید) بعد از اعمال حذفیات و دادن مجوز نشر جلوی چاپ‌های بعدی گرفته می‌شود.

در مورد ترجمه که به صراحت آقای خامنه‌ای هم موافق سانسور هستند. نگاه کنید به کتاب «من و کتاب» از انتشارات سوره مهر. بخش «ظرافت‌هایی برای ترجمه» آنجا به نقل از ایشان گفته می‌شود که:

ادامه ی مطلب

درد تو یا درد من، ماجرای دن آریلی و پرستارش

دن آریلی رو جدا از صحبت‌هایی که اینور اونور ازش خوانده بودم با کتاب Predictably Irrational (به نابخردی‌های پیش‌بینی‌پذیر ترجمه شده فکر کنم) می‌شناسم.

چند هفته پیش بالاخره این سخنرانی را که مدت‌ها پیش دانلود کرده بودم دیدم. کتاب Predictably Irrational در واقعا محصول تحقیق دانشگاهی آریلی هست. چیزی که من از کتاب فهمیدم به طور خلاصه ایده آریلی این هست که انسان‌ها به شکلی قابل پیش‌بینی‌ای غیرمنطقی یا شاید بهتر باشد بگیم نامعقول رفتار می‌کنن. منظور از قابل پیش‌بینی هم این که الگوهای رفتاری نامعقولی وجود دارند که اکثر انسان‌ها از آن پیروی می‌کنند.

ادامه ی مطلب

تصویر زنده

از یک جایی به بعد که کمتر مجبورمون می‌کرد اخبار ساعت‌های مختلف رو ببینیم. از یک جایی به بعد که کمتر بیرون می‌رفت. از یک جایی به بعد که نوبت قرص‌هاش از وعده‌های غذاش بیشتر شد. از یک جایی به بعد که لبخندش با دیدنم عادت همیشگی نبود. از یک جایی به بعد که بیشتر با اینکه اونجا بود ولی خودش نبود.

حواسم بود که تصویر پررنگی که می‌خوام در ذهنم ازش نگه دارم. تصویر این روزهاش نیست.

هفته پیش بعد از اینکه برای چندمین بار دیدمش، یک خوشی‌ای تو دلم افتاد پایین. دیدمش با این فرق که فاصله دیدن این سری از دفعه‌های قبل بیشتر شده بود. اما تصویرش هنوز همونی بود که قرار بود پیشم بمونه.

روال شاید این باشه که این آخری‌ها پررنگ‌تر باشن و قدیمی‌ها کم‌رنگ‌تر بشن. ولی من حواسم بود قدیمی‌ها رو دوباره رنگ کنم و آخری‌ها رو پاک. حواسم بود اونی که می‌خوام باهام باشه کی هست.

دوست دارم به تو هم بگم حواسم هست تصویری که می‌خوام ازت نگه دارم تصویر این روزهات نیست. تو که احتمالا تا وقتی بیشتر بودی این چیزها به نظر برات مهم‌تر بود. حواسم هست تصویر روزهایی که از الان خیلی بهتر بودی رو اشتباهی جای تصویری که می‌خوام برندارم. تصویرم اون روزهایی باشه که مرگ خیلی کمتر مطرح بود.

شاید به حال تو خیلی فرقی نکنه ولی به حال من، چرا، فرق داره.