بچه دار شدن اخلاقی نیست – قسمت چهارم

مقدمه: قسمت چهارم از سری مطالبِ ترجمه مقاله‌ی بچه دار شدن اخلاقی نیست.

روشن است که مقدار ریسک با توجه به فاکتورهایی مانند موقعیت جغرافیایی و جنسیت فرد فرق می‌کند. حتی با کنترل کردن این متغیرها، محاسبه کردن ریسک‌هایی که در طول عمر وجود دارند معمولا سخت است. برای مثال، تجاوزها بسیار کم‌تر از آنچه هست گزارش می‌شوند، حتی داده‌ها در مورد اینکه تا چه حد تجاوز کمتر گزارش می‌شود متناقض است. به طور مشابه، مطالعات در مورد بیماری‌های ذهنی مانند اختلالات افسردگی عمده، معمولا ریسک آن در طول عمر دست کم گرفته می‌شود، بخشی از آن به این خاطر است که برخی از افراد مورد مطالعه قرار گرفته شده هنوز افسردگی‌ای که بعدا روی آن‌ها تأثیر می‌گذارد را تجربه نکرده‌اند. حتی اگر تخمین‌های پایین را در نظر بگیریم، ریسک انباشته از همه‌ی این بدبختی‌های گوناگون که می‌توانند برای مردم اتفاق بیفتند باعث می‌شود که احتمالات کاملا بر ضد هر بچه‌ای باشد. ریسک‌های سرطان به تنهایی قابل توجه است: در انگلستان، تقریبا ۵۰ درصد مردم به این بیماری مبتلا خواهند شد. اگر مردم چنین ریسکی با چنین خسارتی را بر دیگران خارج از زمینه تولید مثل تحمیل کنند، به طور گسترده توسط بقیه محکوم خواهند شد. همین معیارها باید برای تولید مثل هم برقرار باشد.

استدلال‌های آورده شده، همه تولید مثل را نقد می‌کنند، بر مبنای آنچه که با فرد به وجود آمده، می‌کند. این‌ها را من استدلال‌های نوع دوستانه برای تولدستیزی می‌خوانم؛ دلایل غیر نوع دوستانه هم وجود دارند. آنچه این استدلال را متمایز می‌کند این است که تولید مثل را بر مبنای آسیبی که فرد ساخته شده می‌زند(احتمالا)، نقد می‌کند. احتمالا اشتباه باشد، ساخت موجود جدیدی که محتمل است، دلیلِ آسیبِ جدی به دیگران باشد.

هومو ساپینس(Homo sapiens) مخرب‌ترین گونه است، و قسمت عظیمی از این تخریب‌ها بر روی دیگر انسان‌ها اعمال شده. انسان‌ها یکدیگر را از ابتدا کشته‌اند، ولی مقیاس(نه سرعت) این کشتار وسعت پیدا کرده(نه به خاطر اینکه الان انسان‌های بسیار بیشتری برای کشتن وجود دارد نسبت به اکثر تاریخ بشر). وسایلی که توسط آن میلیون‌ها انسان کشته شده به طور ناراحت کننده‌ای گوناگون است. آن‌ها شامل چاقو زدن، بریدن، انداختن از ارتفاع، دار زدن، کشتن با گاز، سم دادن، غرق کردن و بمب زدن. انسان‌ها همچنین وحشت همراهانشان را می‌بینند، شامل آزار و اذیت، سرکوب، کتک زدن، اختلال اعضا، زجر کشیدن، شکنجه، تجاوز، آدم ربایی و به بردگی گرفتن.

خوش‌بینان استدلال می‌کنند که فرزندان آینده بعید است که چنین مجرمان شیطانیی باشند، و این حقیقت دارد: تنها قسمت اندکی از بچه‌ها تبدیل به مجرمان بدترین وحشی‌گری‌ها بر ضد انسان خواهند شد. با این حال، قسمت بسیار بزرگ‌تری از انسان‌ها به چنین شیاطینی کمک می‌کنند. آزار و اذیت، و ظلم و ستم معمولا به رضایت یا مشارکت بسیاری از انسان‌ها نیاز دارد.

در هر اتفاقی، آسیبی که انسان‌ها به بقیه انسان‌ها می‌زنند، محدود به نقض‌های جدی حقوق بشر نمی‌شود. زندگی روزانه پر است از عدم صداقت، خیانت، نادیده گرفتن، بی‌رخمی، آسیب‌پذیری، بی‌صبری، سوء استفاده و تجاوز به حریم خصوصی. حتی وقتی این‌ها نکشند یا آسیب فیزیکی نزنند، می‌توانند باعث آسیب‌های قابل توجه روانی و دیگر خسارت‌ها بشوند. با چنین آسیب‌هایی همه با درجات متفاوتی، مجرم هستند.

آن‌هایی که با آسیبی که کودکان به بقیه انسان‌ها می‌زنند متقاعد نشده‌اند تا از تولدستیزی پشتیبانی کنند، باید آسیب عظیمی که انسان‌ها به حیوانات وارد می‌کنند را حساب کنند. بیش از ۶۳ بیلیون حیوانات ساکن خشکی و با تخمین‌های بسیار محافظه کارانه، بیش از ۱۰۳ بیلیون حیوان آبزی برای مصرف انسان‌ها هر سال کشته می‌شوند. این مقدار از مرگ و رنج سرگیجه آور است.

همه این‌ها به خاطر اشتهای انسان به گوشت و محصولات حیوانی است، اشتهایی که میان اکثریت انسان‌ها مشترک است. با استفاده از محافظه کارانه‌ترین تخمین‌ها، هر انسان(که گیاه خوار نیست) به طور میانگین مسئول مرگ ۲۷ حیوان در هر سال است یا ۱۶۹۰ حیوان در طول کل زندگی‌اش.

شاید فکر می‌کنید با افزایش کودکان گیاه‌خوار بتوانید از این استدلال غیر نوع دوستانه طفره بروید. با این حال، هر کودک جدید، حتی اگر گیاه‌خوار باشد، بسیار محتمل است که در تخریب‌های محیطی مشارکت داشته باشد، این یکی از وسایلی است که انسان‌ها به انسان‌های دیگر و حیوانات آسیب می‌زنند. در جوامع توسعه یافته، سرانه مشارکت در تخریب‌های محیطی قابل ملاحظه است. در جوامع در حال توسعه این میزان بسیار کمتر است، ولی نرخ تولد بسیار بالاتر آن را جبران می‌کند.

 

دیدگاهتان را بنویسید