تقریبا از بهار سال قبل، از حوالی نوشتن این یادداشت، بیشتر به این دقت میکنم که چه میشود در پایان خواندن یک رمان از آن راضی هستم یا نیستم. کدام قسمتها برایم جذاب است و کجا کسل کننده میشود. چه میشود که یک رمان برایم لذتبخش میشود که نمیتوانم آن را زمین بگذارم یا نمیخواهم زمین بگذارم ولی مجبورم، تا بفهمم چه شده و موضوع را هضم کنم.
دقت میکنم تا بلکه بتوانم کتابهای بهتری بخوانم نه اینکه به بیشترشان بعد از خواندن در گودریدز امتیاز ۲ یا نهایت ۳ بدهم. تا بعد از خواندن نگویم کاش کتاب را نمیخواندم. من معمولا قبل از خواندن کمی در مورد کتاب تحقیق میکنم و با واضحتر شدن عوامل لذت و رضایت من، شاید انتخابهای آیندهام هم بهتر شد.
جنبه سرگرمی و تغییر درونی رمان
رمان برای من دو جنبه دارد:
- سرگرمی
- تغییر درونی
این دو را من در مورد فیلم و سریال و برخی موارد دیگر هم میبینم.
ادامه ی مطلب